زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
در دل شب های غم، یاد تو چون رازها
می وزد بر جان من، همچو نسیم نازها
چشم تو دریای عشق، موج زن در هر نگاه
غرق شدم در تلاطم، بی خبر از سازها
زلف پریشان تو را، باد به بازی گرفت
در هوای دلنشینت، گم شدم در رازها
عشق تو در سینه ام، ه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های سرد، آتشی ز عشق تو
می زند بر جان من، شعله ای ز دشت و کو
چشم تو چون آسمان، پر ز راز و پر ز مهر
غرق شدم در نگاهت، بی خبر ز هر عدو
زلف تو چون موج دریا، در نسیم بی قرار
دل به دامان تو بستم، بی نیاز از هر سبو
عشق تو در...
متن مهدی غلامعلی شاهی
گر چه پنهان از نظر کرده است دنیایی ترا
همچنان جوید ز هر گوشه تماشایی ترا
در دل شب های تار، ماه من، بی انتها
چشم ها می جویند از دور، روشنایی ترا
در خیال خام خود، می پرورم هر لحظه ای
عشق بی پایان و شور و دلربایی ترا
زلف تو چون م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نیست ممکن دل بریدن از نگاه بی مثال
دل چو پروانه فتد در شعله های این وصال
چشم تو چون آفتاب، بر دل من می تابد
می نشاند بر دلم هر لحظه ای شوق زوال
عشق تو چون باده ای در جام دل می ریزد
می چکد بر لب من هر لحظه ای طعم وصال
هر نسیمی ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، نغمه ای از چشمهٔ نوشی ترا
می برد تا آسمان، عشق فراموشی ترا
در سکوت و خلوت شب، راز دل گویم به ماه
تا بیابد در دلش، مهر و هم آغوشی ترا
باد صبا بوی گل از کوی یار آرد به من
تا که در دل بشکند، حسرت و خاموشی ترا
در پی دیدا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ناله ای از دور می آید به گوش
آسمان با اشک خود شست از غم هر دو دوش
چون نسیم صبحگاهی بگذرد از کوی ما
عطر گل های بهشتی می زند بر جان خموش
در دل این خامشی راز نهان پیدا شود
چون که دل با یاد او گردد ز هر غم فارغ گوش
برگ ری...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل به دریای غم افکندم که آرامم کند
ساحل امید را دیدم که ناکامم کند
چشم تو چون ماه تابان بر شب تارم بتافت
گفتم ای جانان من، این عشق خوشکامم کند
در هوای وصل تو دل را به پرواز آورم
گر نسیم صبحگاهی بر گل اندامم کند
عاشقانه در پی ت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب جوششی از نور و نوا می سازد
چشمه ای زنده به دل های شما می سازد
چون نسیمی که به گلزار گذر می افتد
عطر دلخواه ز هر برگ جدا می سازد
دل به دریا زده و موج به موجش نشود
هر که از عشق تو دریا به نوا می سازد
آتش عشق تو در سینه ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
گر نسیم زلف تو بر گل گذر کرد و گذشت
باغ را یک دم به صد رنگ دگر کرد و گذشت
چشم مستت راز عشقم را به عالم فاش کرد
پرده از اسرار این دل برگرفت و در گذشت
آه سردم شعله زد بر خرمن ماه و ستاره
آتش عشقت ز گردون هم فراتر کرد و گذشت
در ک...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای شراب ناب عشقت مست و حیرانم کند
هر نگاهت صد جهان را محو چشمانم کند
در سماع عاشقی، چرخی زنم با یاد تو
رقص مستانه مرا از خود پریشانم کند
گر به زلف پرشکن دستی زنم، توفان شود
موج گیسویت مگر غرق در طوفانم کند
آتش رخسار تو سوزد دل...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای نگاه مست تو آشوب در جانم زده
عشق تو آتش به هستی و به سامانم زده
هر نفس با یاد رویت می شود عمرم فزون
گویی از جام حیاتت ساقی دورانم زده
در خیال قامت سروت چو مجنون گشته ام
شور لیلی در سر این دل به زندانم زده
گر چه دوری از برم،...
متن مهدی غلامعلی شاهی
می کند مستم نگاه چشم خمار تو
هر نفس افزون شود شوق دیدار تو
گر به صحرا بگذری، گل ها شوند از خود برون
تا مگر یابند راهی سوی گلزار تو
ماه و خورشید آسمان را نیست تابی در نظر
چون تجلی می کند انوار رخسار تو
آب حیوان در دل خاک است پن...
متن مهدی غلامعلی شاهی
گل به رخسار تو مانَد، ماه رخشان را چه شد؟
عطر گیسوی تو دارد، مشک و ریحان را چه شد؟
چشم مستت می رباید دل ز عاشق هر نفس
در برابر قامتت، سرو خرامان را چه شد؟
لعل لب هایت شرابی ناب تر از می نشاند
پیش شیرینی کلامت، شهد و الحان را چه شد؟...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل این شهر پر غوغا، سکوت ناب چیست
در میان هیاهوی مردم، این مهتاب چیست
عشق را گفتم بیا، گفتا که راه و باب چیست
در دل سنگین تو، این شور و این تاب چیست
هر طرف دیوار و در، اما رهایی ناپدید
در قفس ماندن چرا، این بند و این قلاب چیست ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی عشق، جان به لب آمد ز انتظار
دل بی تاب گشت و نیامد نگار یار
هر دم خیال روی تو در چشم می دود
اشکم چو موج، می شود از دیده آبشار
گر بگذری ز کوچه ما، عطر گیسویت
پیچد به هر طرف، شود آشفته روزگار
بی قرار و مست، چشم به راهت نشس...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نیست در دل جز غمت، در دیده جز رویت نشان
هر کجا بینم تو را، گردم فدایت بی گمان
گر چه دوری از برم، نزدیک تر از جان منی
می شود هر دم فزون عشقت در این قلب و روان
آتش عشقت مرا سوزانده تا مغز استخوان
هر نفس با یاد تو، می سوزم و گردم دخان...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل من اسیر زلف پریشان تو شد
جان من فدای لعل درخشان تو شد
هر نفس که می کشم، نام تو بر لب من است
ذکر عاشقانه ام ورد فراوان تو شد
چشم مست ناز تو، فتنه به پا کرده دگر
عقل من اسیر آن نرگس فتان تو شد
گل رخت شکفته و باغ جهان خجل از آ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ز عشق ار ذره ای در دل نفس باشد ترا
جهان با جمله زیبایی قفس باشد ترا
اگر خواهی که از دریای عرفان در گذر یابی
بدان هر موج طوفانی جرس باشد ترا
چو خورشیدی اگر خواهی که تابی بر فلک یابی
ز خاکستر برآ، ققنوس و بس باشد ترا
به راه عشق ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نگاه مست چشمانت دل از من می رباید باز
غزل در وصف رخسارت چه زیبا می سراید باز
شب آرام است و ماه نو به آسمان درخشان است
نسیم عطر گیسویت به هر سو می گشاید باز
ستاره ها به رقص آیند در بزم شبانه مان
فلک بر قامت مهتاب جامه می نماید باز ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تار، افسانه ام کردی به عشق
چون شراب کهنه ای، دیوانه ام کردی به عشق
چشم تو آیینه دار رازهای بی کران
در نگاهت غرق ویرانه ام کردی به عشق
چون نسیمی بی قرار، در کوی تو سرگشته ام
همچو برگ افتاده ای، افسانه ام کردی به عشق
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل ز شوق روی او، در آسمان می زند
چشم مستش چون شراب، جان و ایمان می زند
در هوای زلف او، چون بید مجنون گشته ام
هر نفس در یاد او، دل را به طوفان می زند
هر کجا روی تو با او، آسمان روشن شود
در شب تاریک دل، مهری به کیهان می زند
دل ز...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای که از عشق تو دل دیوانه ام، راهی بگو
در هوای روی تو، بی خانه ام، راهی بگو
چشم مستت چون شراب، افسونگر و دل رباست
در خیالت چون صبا، پروانه ام، راهی بگو
هر کجا روی تو با او، آسمان روشن شود
در شبی تاریک و بی فرزانه ام، راهی بگو
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای دل از شوق وصالش بی قرار افتاده ای
چون نسیمی در بهارش بر مزار افتاده ای
چشم او چون آفتاب است و دل از او بی خبر
در هوای زلف او همچون غبار افتاده ای
هر کجا روی تو با او، آسمان روشن شود
در شب تاریک دل، همچون ستار افتاده ای
دلبر...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای نسیم صبحگاهی، بوی یارم را بیار
تا ببینم در خیالم، روی دلدارم به کار
چون صبا بر بام او رفتم، شدم مست و خراب
هر چه گویم از لبش، باشد چو گلزارم به کار
در گلویم نغمه ای از عشق او پیچیده است
هر چه دارم از جهان، باشد به دیدارش به کار ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ناله ای از دل روان سخت را
می توان با عشق نرم کرد این جهان سخت را
در میان موج دریا، دل به ساحل می رسد
می توان آرام کرد این بادبان سخت را
در دل سنگین غم، عشق چون نوری بتافت
می توان با عشق زد این قفل و زنجان سخت را
عاشقا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب بوی گل، راهی به سوی نور شد
ماه در دل آسمان، همدمی پرشور شد
عشق چون آتش فروز، در دل عاشق نشست
هر نگاه عاشقانه، قصه ای مشهور شد
در حریم عشق و دل، هر که پا بنهاد زود
از غم و شادی به هم، لحظه ای مسرور شد
راز دل با ماه گفت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب، ماه تابان می زند بر بام ما
نغمه ی عشق است و مستی، می برد آرام ما
چشم تو چون آینه، راز دل ما را گرفت
در نگاهت غرق گشتم، گم شدم در دام ما
باده ی عشق تو مستی می دهد بر جان ما
در کنار تو نسیمی می وزد بر شام ما
آتش عشق تو...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب نغمه خوان، مرغ سحر بیدار شد
بر لب جویبار عشق، دفتر دل زار شد
آسمان در حیرت از این عشق بی پایان من
ماه من در پرده شب، چون شمعی افکار شد
در میان گلشن عشق، بوی یار آید به دل
هر گلی با یاد او، در باغ دل بی خار شد
چشم مستش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
می توان در چشم او دیدن دل بی تاب را
شب چو پرده می کشد، گوهر شب تاب را
عشق او چون موج دریا می کشد دل را به بند
می زند بر قلب من، آتش و سیماب را
سایه اش بر دل نشسته چون خیال و خواب خوش
می برد در چشم من، شور و شرر خواب را
نقش او ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل شکسته می دهد از غم به عشق تاب را
چون شراب ناب سازد مست، جان بی خواب را
هر نفس در سینه ام آتش زند پروانه وار
می کشد پر در هوایت این دل بی تاب را
چشم مستت می رباید هوش از سر، ساقیا
کی توان با عقل سنجید این می ناب را؟
زلف پریش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه