گر نسیم زلف تو بر گل گذر کرد و گذشت
باغ را یک دم به صد رنگ دگر کرد و گذشت
چشم مستت راز عشقم را به عالم فاش کرد
پرده از اسرار این دل برگرفت و در گذشت
آه سردم شعله زد بر خرمن ماه و ستاره
آتش عشقت ز گردون هم فراتر کرد و گذشت
در کویر تشنگی، لعل لبت شد آب حیات
تشنگی را از وجودم ریشه ور کرد و گذشت
هر کجا رفتم خیالت پیش چشمم جان گرفت
عشق تو در من اثر کرد و اثر کرد و گذشت
گرچه چون خورشید پنهان گشتی از چشمان من
پرتو رویت جهانم را منور کرد و گذشت
در شبستان غمت، شمع وجودم سوخت و ساخت
شعله ی عشقت مرا خاکستر کرد و گذشت
بی تو هر دم می شود پژمرده تر باغ دلم
یاد رویت غنچه را صد بار پرپر کرد و گذشت
موج موی تو به دریای دلم طوفان فکند
کشتی صبرم در این گرداب لنگر کرد و گذشت
ای که عمری در هوایت بی قرار و بی خودم
عشق تو عمرم را چه بی بال و پر کرد و گذشت
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR