در دل شب جوششی از نور و نوا می سازد
چشمه ای زنده به دل های شما می سازد
چون نسیمی که به گلزار گذر می افتد
عطر دلخواه ز هر برگ جدا می سازد
دل به دریا زده و موج به موجش نشود
هر که از عشق تو دریا به نوا می سازد
آتش عشق تو در سینه چو افروزد دل
خانه ای از شعله و شوق فنا می سازد
هر که از باده عشق تو شود مست و خراب
خواب شیرین ز خیال تو به پا می سازد
چشم مستت چو به جانم نظری افکند
در دل آیینه ای از عشق صفا می سازد
هر نفس با تو بهاریست که در خاطر من
گل ز شوق تو به هر گوشه فضا می سازد
با تو هر لحظه چو شعریست که در دفتر دل
قصه ای از غم و شادی به خدا می سازد
دل به یاد تو چو در خلوت شب می سوزد
شمعی از نور و محبت به دعا می سازد
عاشقی گر به ره عشق تو پا نهد باز
خانه ای از دل و جان در ره ما می سازد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR