در دل شب، ماه تابان می زند بر بام ما
نغمه ی عشق است و مستی، می برد آرام ما
چشم تو چون آینه، راز دل ما را گرفت
در نگاهت غرق گشتم، گم شدم در دام ما
باده ی عشق تو مستی می دهد بر جان ما
در کنار تو نسیمی می وزد بر شام ما
آتش عشق تو سوزان، می کشد بر دل شرار
در هوای وصل تو، بی تاب گشته کام ما
نغمه ی باران بهاری، می زند بر شیشه ها
در کنار تو بهاری می شود ایام ما
هر نگاهت قصه ای دارد ز عشق و آرزو
در هوای چشم تو، گم می شود پیغام ما
در گلستان وجودت، بوی گل ها می وزد
هر نفس با عطر تو پر می شود آلام ما
شور عشق و مستی ات، چون موج دریا می زند
در دل شب های تاریک، روشن است احلام ما
در کنار تو جهان، رنگی دگر دارد به خود
با تو هر لحظه بهاری می شود ایام ما
ای که با چشمان خود، دل را به یغما می بری
در هوای عشق تو، گم می شود آرام ما
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR