زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
در گلستان خیال، عطر یار ما را بس
بوی دلدار و نسیم بهار ما را بس
جلوه ی مهر و وفا، در نگاه او دیدیم
از همه جلوه گری های دیار ما را بس
هر چه در عالم هست، سایه ای از او بود
دیدن روی چو ماهش به کار ما را بس
در هوایش دل ما پر زد و ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نصیحتی کنم ای دوست، بشنو و دل بگشا
که هر چه گویم از دل، به جان توست روا
به راه عشق قدم نه، به صدق و پاکی دل
که در مسیر حقیقت، ز دورویی است خلا
به یاد دار که دنیا، گذرگهی است زود
نماند هیچ کسی، جز به نام و نیکو صدا
به دوستی و م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل به یاد تو ز هر سو به پرواز آمد
نغمه عشق تو در گوش دلم ساز آمد
هر کجا می نگرم، روی تو در خاطر من
چون نسیمی به دل خسته ام آغاز آمد
شب به یاد تو و آن لحظه دیدار خوش است
که به هر گوشه ز عشقت سخن ساز آمد
گر چه دور از تو و از لطف...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ز غم عشق تو باز آید یاد
ناله هایم به هوای تو به راز آید یاد
هر ستاره که در این بیکران می تابد
یاد آن چشم سیاهت به فراز آید یاد
گر چه دور از تو و از لطف نگاهت ماندم
هر نسیمی که وزد، بوی حجاز آید یاد
دل دیوانه من در تب ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
اگر آن ماه به شب های ترم بازآید
نور او بر دل تاریک حرم بازآید
چون نسیم سحری بر سر کویم گذرد
عطر او با دل شیدای کرم بازآید
هر که از باده عشقش به سرم می گذرد
در دل خسته من شور و شرم بازآید
گر چه دور از رخ او مانده ام اینک به فغا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دلبرم آمد و با ناز و کرشمه به برم
دل ز من برد و مرا برد به صد شور و شرم
چشم او چون کهربا، دل ز طلا می ربود
خنده اش چون قمر و زلف چو شب های گرم
از نگاهش شرر عشق به جانم افکند
عشق او برده دل و عقل ز من، بی خبرم
در هوایش چو نسیم ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تار، یاد تو پیدا بود
نور عشق تو مرا، راهنما و معنا بود
چون نسیمی که گذر کرد ز باغ گل ها
عطر حضور تو در جان من غوغا بود
هر کجا رفتم و هر جا که نظر کردم من
رد پای تو در آن لحظه و آنجا بود
گرچه دوری ز من و فاصله ها ب...
متن مهدی غلامعلی شاهی
سرو روان من چرا سوی وطن نمی کند
دل به هوای یار خود ترک چمن نمی کند
چشم به راه او شدم، ای گل نازنین من
چشم ز راه او چرا اشک به من نمی کند
نغمه ی بلبلان چرا خاموش و سرد مانده است
ناله ی عاشقان چرا ذکر سخن نمی کند
ماه به نیمه ی ش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ز غم و درد جدایم کردند
با نسیمی ز وفا آشنایم کردند
در سکوت سحر از بادهٔ عشق و امید
ساقی لطف و کرم مست و رهایم کردند
چون پرنده به هوای دل خود پر بزنم
در گلستان وفا بال و نوایم کردند
از غم و رنج جهان دور شدم با لطفی
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
بعد از این دست من و موی پریشان یاری
که به هر حلقه ز زلفش دل ما را ببری
در هوای رخ او مست و خرابم شب و روز
که ز بویش همه جا عطر گل و عنبری
به نگاهش دل دیوانه شدم در همه حال
که به هر گوشه ز چشمانش دلم آتش زری
چون نسیم سحری بر دل...
متن مهدی غلامعلی شاهی
رسید مژده که دوران غم گسسته شود
زمان شادی و پیوند دل به هسته شود
بهار آمد و گل ها ز خواب برخیزند
که هر چه سردی و یخ بود، ز دل شکسته شود
نهال صبر و شکیبایی ات به بار آید
که باغ خشک دلت پر ز گل خجسته شود
چراغ مهر فروزان شود به ه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
نه هر که نغمه ی خوش خواند، دل بری داند
نه هر که جام به کف دارد، ساغری داند
نه هر که در طلب یار، آه و زاری کرد
ز راز عشق و محبت، دفتری داند
نه هر که با قلم و دفتر، شعری بنوشت
ز بحر معنی و الفاظ، گوهری داند
نه هر که در ره مقصد، ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
شبِ تاریک و سکوت، ماه به ایوان آمد
دلِ من با غم و اندوه به میدان آمد
نغمه ی باد خزان، زمزمه ای در گوشم
گفت برخیز که هنگام پریشان آمد
یاد آن روزگاران که به شادی سر شد
دل ز حسرت به غم و غصه ی پنهان آمد
در دلِ شب نگرم سوی ستارگان...
متن مهدی
صبح دم، نغمه ی بلبل به گلستان آمد
خبر از جلوه ی آن یار دل افشان آمد
چشم بگشا و ببین، نور ز رخسار سحر
بر دل و جان و جهان، مهر فروزان آمد
دل ز شوقش به تپش، چون به تماشا بنشست
آنکه با ناز و ادا، بر سر ایوان آمد
باده نوشان همه در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در خیالم خط لبخند تو فریاد آمد
سایه ای رفت که خورشید به امداد آمد
هر کجا رفتم و دیدم گل رویت شکفت
باغ دل گشت خزان، فصل به بیداد آمد
چشم مستت چو به دل تیر نظر زد ناگاه
عقل و هوش از سرم افتاد و به بنیاد آمد
در میان شب تاریک، چو ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دیشب ز سوی جانان، پیغام یارت آمد
کز کوی عشق و مستی، بوی عِطارت آمد
در خواب دیدم ای دوست، روی چو ماهت آمد
با ناز و عشوه و مهر، سوی دیارت آمد
چون صبح نور و گرمی، در دل دمید از عشقت
از بام چرخ گردان، مهر و مزارت آمد
هر لحظه با خی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به باغ عشق که آمد، نسیم حاصل ما شد
نسیم صبح بهاری، صفای محفل ما شد
چو باده ای که به جانم شراب شادی داد
نگاه گرم تو بر دل، دلیل کامل ما شد
به هر کجا که نگاهی زدی ز مهر و وفا
چراغ راه دل و دیده ی این سائل ما شد
به هر نسیم که آمد...
متن مهدی غلامعلی شاهی
شبی مهتاب بر دریا ز نور خود چراغان زد
نسیم عشق او بر دل، هوای بی قراران زد
چو گل در باغ هستی، رنگ و بویش دلربا آمد
به هر سو عطر او را باد بر جان بهاران زد
به هر موجی که برخیزد ز دریای محبت ها
نگاه گرم او بر دل، نشان بی کرانان زد
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
لحظه ای با یاد او بودن به صد دنیا نمی ارزد
به عشقی زنده ام کاین دل به هر سودا نمی ارزد
به چشم مست او سوگند که جانم را فدا سازم
نگاهش گرچه صد جان را به یک بینا نمی ارزد
به هر باغی که می رویم، گلی چون او نمی بینم
بهاری بی رخ او را، د...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل دیوانه ام در حلقهٔ ناز نمی خواهد
به هر سو می کشم زنجیر، راهی باز نمی خواهد
چو مه در آسمان عشق، رخسارش به تاب آید
جهان در پیش چشمم جز تماشا ساز نمی خواهد
به هر گلشن که پا بنهم، ز بوی او نشان یابم
چو بلبل در هوای او، دگر پرواز نمی...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در چشمه ی عشق چون نظر کن
دل را ز غم جهان حذر کن
آتش به دل از نگاه او زد
با سوز دلش قصه گذر کن
هر لحظه که با او به سر آری
جان را ز غم زمانه برکن
در سایه ی مهر او چو باشی
دل را ز غم و درد دگر کن
با نغمه ی عشق او به گوش ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در هوای تو شبی باز دلم پر زد و رفت
با خیالت همه جا قصه ی دل سر زد و رفت
هر ستاره به شب از چشم تو نوری دارد
ماه در خلوت شب با دل من پر زد و رفت
هر نگاهت چو نوایی به دل خسته ی من
عشق را با دل دیوانه چو افسر زد و رفت
در دل شب ز غ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب به تمنای وصالت بیدار
با خیالی که تو را دیدم و دل شد بی قرار
هر نگاهت چو چراغی به شب تار من است
در دل شب ز غمت قصه ی دل شد آشکار
چشم من در طلب روی تو سرگردان شد
عشق را با دل دیوانه شدم هم رازدار
هر نسیمی که گذر کرد ز ک...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ز غم عشق تو فریاد زدم
با خیالت همه جا نغمه ی دل شاد زدم
هر نگاهت چو نسیمی به دلم جان می داد
در هوای تو به هر کوی و گذر باد زدم
چشم من محو تماشای جمالت هر شب
عشق را با دل دیوانه ی خود یاد زدم
هر ستاره به شب از بخت سیاه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب چو مه تابان تو را می جستم
با خیالت همه جا عشق تو را می بستم
هر ستاره به نگاهت چو چراغی روشن
در دل آسمان راه تو را می پیوستم
اشک من همچو گلی بر لب هر برگ چمن
راز دل را به نسیمی که تو را می خستم
عشق تو باده ی ناب است که...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب ز غم و درد حکایت می کرد
چشم من قصه ی عشق تو روایت می کرد
هر نفس با دل دیوانه ی خود راز نهان
به زبان بی زبانی همه ساعت می کرد
ای نسیم سحری، بوی تو را با خود داشت
دل من را به هوایت چه اسارت می کرد
عشق تو قصه ی شیرین من ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
یاد باد آن که ز ما عهد محبت نگرفت
در دل شب ز دل ما هیچ شکایت نگرفت
آن که با نغمه ی دل، مهر به جانم بخشید
جز ز ما هیچ زمان راه هدایت نگرفت
هر که در کوی وفا، عهد به جانان بست
از دل عاشق ما جز به رضایت نگرفت
یاد باد آن که به دل ش...
متن مهدی غلامعلی شاهی
یاد باد آن که ز ما مهر و وفا را طلبید
در دل شب به جز از عشق، دوا را طلبید
آن که با نغمه ی دل راه به جان باز نمود
از دل خسته ی ما مهر و صفا را طلبید
هر که در کوی محبت به وفا عهد ببست
از دل عاشق ما لطف و رضا را طلبید
یاد باد آن ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
یاد باد آن که ز دل عهد وفا را نشکست
در ره عشق به جز مهر و صفا را نشکست
آن که با عشق به دل راه به جان باز نمود
گرچه طوفان زد و پیمان وفا را نشکست
هر که در کوی وفا عهد به جان بست به دوست
در ره عشق به جز مهر و صفا را نشکست
یاد با...
متن مهدی غلامعلی شاهی
سحر مهتاب با گل رازها گفت
که شب با بوی گل دل را صفا گفت
نسیم صبحگاهی با چمن ها
حدیث عشق گل با دلربا گفت
دل از شوق نگاهش بی قرار است
که چشمش با دلم راز وفا گفت
بهار آمد به باغ و گل شکفتند
که هر گل با دلی از ماجرا گفت
نس...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه