نه هر که نغمه ی خوش خواند، دل بری داند
نه هر که جام به کف دارد، ساغری داند
نه هر که در طلب یار، آه و زاری کرد
ز راز عشق و محبت، دفتری داند
نه هر که با قلم و دفتر، شعری بنوشت
ز بحر معنی و الفاظ، گوهری داند
نه هر که در ره مقصد، گام هایش تند است
ز راه و رسم سفر، رهسپری داند
نه هر که خنده به لب دارد و شادی در دل
ز درد و رنج زمانه، محضری داند
نه هر که در صف مردم، به جلوه ای پیداست
ز حال خسته ی دل ها، منظری داند
نه هر که با سخن نرم، دلربایی کرد
ز عشق و مهر و وفا، دلبری داند
نه هر که در ره دنیا، ز غم گریزان است
ز راز و رمز بقا، داوری داند
نه هر که چهره به زرق و برق آراست
ز زیب و زینت دل، زیوری داند
نه هر که در طلب علم، سر به کتاب آورد
ز حکمت و خرد و دانش، اثری داند
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR