سه شنبه , ۱ آبان ۱۴۰۳
در قحطی امید، شده سالهای سالآغوشِ مهربانِ درختان، پناهِ بادرضاحدادیان ۱۴۰۳/۲/۱۵...
راه گریز نیست مرا از منی که هستخیمه زده ست دور و برمن، سپاهِ بادرضاحدادیان ۱۴۰۳/۲/۱۵...
دائم پراست از چمدان، ایستگاهِ بادانگار خانه کرده سفر، در نگاهِ بادرضاحدادیان ۱۴۰۳/۲/۱۵...
..وقتی که پرده پرده دلم را نواختماز ناله ی سه تار خودم گریه ام گرفتیک تکّه آفتاب برایم بیاورید!از آسمان تار خودم گریه ام گرفترضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
کبریت زدی تا به شبِ فاصله هاتکلیفِ خطوط تیره ام روشن شد.رضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
پُر شد تقویمِ باغ،از ردّ بهارپاییز، به قدرِ یک سَرِسوزن شدرضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
شعری که در رگانِ من می جوشیددریا دریا شرابِ مرد اَفکن شدرضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
شاخه شاخه برای عریانیِ بادآغوشِ درختِ اَبر، پیراهن شدرضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
صد زخمِ نگفته در دلم بود ،ولیبا دیدنِ تو ، زبانِ من الکن شدرضاحدادیان ۱۴۰۳/۱/۲۰...
نگاه کن !گذشته انگشتِ زخم از جوانه ی باغمرا به خود بخواندر واپسین بهار!مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰...
سکانس بعدی ؛شکوفه ی امیّد!اتّفاقی نیستنهالِ روئیدهدر ذهن فردا...مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰...
پلک بستهِ پنجره آه می کشد خانه از زخم زبان ونگاه پوسیده،کنار می زنم پرده را.مریم گمار ۱۴۰۳/۱/۲۰ ...