پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
- شب /چشمِ برجک را کور کرده است /خبر /کلاغ پر /می رود هنوز ... /- هیسسسسس! /می شنوی؟ /خروپفِ کلاشینکف /از دهانِ بازِ یک سرباز است !! /«آرمان پرناک»...
از انتخاب ها خسته ام /باز کن مشتت را آسمان! /نشان بده /هنوز /پرنده ای هست...«آرمان پرناک»...
تاب می خوری بر هلالِ بی تابیوقتیبه دست بوسِ مرگ می روم،ای کاش می آمدیوقتی که دیروزوقتی که هنوز....
دو پا دارد مرغ، اماهنوز که هنوز است رویِ یک پا ایستادهو تو را می خواهد (دلم)این مرغِ لجوج....
ز راه رفته نرفته پشیمانم به جرم نکرده چرا مجازاتم هنوز؟!فیروزه سمیعی...
هنوز..پدرم رفت و نگاهم به نگاهش هنوزقاب دیوار دلست.. خنده نابش هنوز...
هنوز اون هادیِ قاطیِ بی مغزمهیجان دارم بدجوری میزنه نبضم...
این چنین عاشقِ دیوانه قشنگ است هنوزهمه شب بر در میخانه قشنگ است هنوزگر ببینم همه ی عالمیان را همه روزدیدن روی تو ریحانه قشنگ است هنوزهمه ی شهر به دنبال تو در کوی تومن و این غُربتِ غمخانه قشنگ است هنوزچند روزی نِگهم از نِگهت دور افتاددوری و دوستیِ مستانه قشنگ است هنوزچو هزران نفر از خواستنت دَم بزنندبه یقین خواهشِ مردانه قشنگ است هنوز...
گواهی میدهمبه گنجشکهایی کهازچشمهای توتا قلب من پرواز میکنند!گواهی میدهم که منیک بار عاشقت شدمو هنوز هم......
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم...
من چشمهایم را بستم و تو قایم شدی ..من هنوز روزها را می شمارم!..و تو پیدا نمیشوی !..یا من بازی را بلد نیستم !یا تو جر زدی !...
سالها رفت و هنوزیک نفر نیست بپرسد از منکه تو از پنجرهی عشق چهها میخواهی...
هنوز هم که هنوز است، اظهارِ ادبدر مقابله با یک فرد بی ادب ؛مطمئن ترین طریق تحقیر است ......
راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ایمن برای ردپاهایت خیابانم هنوز...
آدم ها بعد از مدتی واسه همتکراری میشن...اگر هنوزم بتونن از کنار هم لذت ببرنداونجاست که همدیگر دوست دارند......
من هنوز گاهییواشکی خوابِ تو را می بینمیواشکی نگاهت می کنمصدایت می کنمبینِ خودمان باشداما من هنوز تو رایواشکی دوست دارم......
خرسند بودبه سردخانه که می بردیمشاز خانه ی سردماندیگر نمی لرزیددر دهان نیمه بازشته مانده ی فریادی می درخشیدو هنوزسوختگی سینه اش را پنهان می کردپدرم مرده بود...
دستهایم را بگیرشاید هنوز نرفته باشیشاید هنوز نمرده باشم......
درست همون جایی که میگم ،برای همیشه فراموشت کردم...همون جایی که حرفت میشه ومیگم بیخیال بابا!...آرهدقیقا همون جاهنوز دوستت دارم.....
مرا ببخشکه با دوریتزنده ام هنوز......
از داشته ها تو را دارمو از نداشنه هاتو راهنوز ماه من تویی......
بگو خیال تو شب هاکمی به رحم آیدقسم به جان عزیزت هنوز بیدارم...
یک صبح از خواب بلند می شویمی بینیهنوز دیروز استهنوز قلبت تند می زندتو دیگربه خانه بر نخواهی گشت×...
میدانم هنوزهم دوستم داریو این تنها دروغیستکه نمی گذارد بمیرم......
هزار تلخ بگوییهنوز شیرینی...
هنوز باور ندارم رفتن تو دست خاک سرد سپردن تن تو هنوز باور ندارم ، هنوز باور ندارم...
با آن که رفته ایو مرا برده ای ز یادمیخواهمت هنوزو به جان دوست دارمت...
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنمکه از وجود تو مویی به عالمی نفروشم...
آیا میان آن همه اتفاق من از سر اتفاق زنده ام هنوز؟...
پاییزآرامآرامقد مى کشداما هنوزبوى بهار مى آیداز کوچه اىکه تو در آنمرا بوسیدی......