سیاهی مو یت شب را رقم میزند
و سپیدی شعرم آن را به هم......
عشق را گفتم
گفتم عاشق کیست
گفت عاشق نیست
گفتم او را کیست
گفت در چشمیست
دیده گانش بیست......
شبنم...
شبنمم...
افتاده در آغوش تو
باز کردم سینه ام را
آن وجودم نوش تو
1401/06/20...
ماه شب چهارده...
چی ماه شبی نور تو بر شاخه دمیده ست
عاشق...
چه شبیست.! نور امیدت رمیده ست...
نصف من نصف تو عشق را رقم می زنیم
بی انصاف !
تمام را تو برداشته ای
عشق را...
نصف کنم؟...
من شعر تو أم
بوسه سرآغاز من ست
یک دم بنشین در نفسم ...
شعرتو آغاز کنم...
نگاهت چو زیباست آتش کش است
چو آتش کشد بر تنم هم خوش ست...
من ماندم و تنهایی در این شب رویایی
رویای تو با جانم کرده ست چه شیدایی...
پدرم
سایه ی تو سنگین است
کوه بودی تو برایم
تکیه گاهی
در نبودت
دل من غمگین است....
در کودکیم ساز و دهل بود و شادی
اکنون که پیرم
می لرزم و می رقصم و در خاک اسیرم.....
زنجره
کوهستان...
در سکوتت آرامشی ست
که حسودان تا مرز جنون فریاد میزنند...
شایدم تا حد مرگ!...