جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
هر موقع تونستی شبیه انتظاراتی که از دیگران داری باشی؛حق اعتراض کردن داری...
ما که نمیتونیم زندگی رو به کام هم شیرین کنیم حداقل با حرفامون تلخ ترش نکنیم...
وقتی به هر دلیلی یک ماهه نیستی توقع نداشته باش بیای و پیام بدی و من همون آدم قبلی باشم . . . !!! mhmdm...
اونیکه هر وقت از آب بگیری تازس،ماهیه نه من . . . ! ! !...
شاید ببخشم ولی یادم نمیره چندبار گفتی دوستت دارم ! :) mhmdm...
آدمارو نباید فقط دید و شنید... آدمارو باید مثل کتاب خوند؛ اونقدر خوند تا حفظ شدولی نه اونقدر که فراموش بشی به قیمت اینکه فراموش نشن! بهنوش ولیزاده...
من همیشه تو سخت ترین شرایط زندگیم تنها بودم پس ببخشید اگه یه جوری رفتار میکنم که انگار به کسی نیاز ندارم:)...
یه جوری شدیم حالمونو فقط آهنگایی که گوش میکنیم تعیین میکنن...
اگه تونستی یه روز ازم بی خبر باشی پس یه عُمر هم میتونی، خوشحال شدم از آشناییت !!!...
قسمت میدم ، من به تنهایی عادت دارم ، سایه از من دور شو...
چشمانش پایان من و شروع او در من بود...
یه وقت\دوس داشتن\ و با\خوشم اومده\ اشتباه نگیرین! خوش اومدن، حاصل یه نگاهِیهویی به یه نفره که میتونه با نگاه کردن به یکی دیگهزود از بین بره ولی... دوس داشتن حاصل یه عمر نگاهه! حاصل یه عمر یادآوریه! یه عمر خیال! یه عمر فدا شدن، یا حتی یه عمر باختن! زود از بین نمیره =) ریحانه غلامی (banafffsh)...
فراموش کنید!آن هایی را که با رفتن شان، زندگی کردن را از یادتان بردند..آن هایی که جواب تمام مهربانی تان را، با بی مهری تمام دادند..آن هایی که با لبخند آمدند و لبخندتان را با خود بردند..آن هایی که با ظاهر وفاداری آمدند و خنجر خیانت در دلتان فرو کردند..از یک جایی به بعد تنها راه چاره «فراموش کردن» است......
غمگینماز اینکه نه تو مرا پیدا خواهی کردونه من تو راولی از دوربه هم نزدیکیم؛یک روحیم، در دو بدن!...
آمده بود جای تمام نداشته هایم را پر کند...جای تمام کسانی که رفتند، بماند...نمیدانم چه شد از تمام آنها برایم فراتر رفت...از آنها به من دور تر شد...دور مانند گردنبندی که با موج خروشان رود خانه از دست میرود!نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
چه تلخ است شرمساری کبیر از جفای صغیر...چه سخت است رجعت حرف اُلفت از شهوت کُلفت...آه که چه بد غلامانی بودیم که حرف خالق را به شهوتی زود گذر برگرداندیم و با پاره ای از روحش با تمام وجود گناه کردیم و هر چه گذشت از شرافت دورتر و بی شرف تر شدیم.انگار نه انگار که او با امید وجود روحش در ما بی لیاقتان ما را اشرف مخلوقاتش خواند.به نام خودش قسم که شرف حیوان از انسان بیشتر است شرف آن شیری که تا گرسنه نباشد نمیدرد به صد شرف انسانی که از دل سیری م...
زندگی منشوریست در حرکت دوار که گاه صورتش سرخ و سفید است و گاه سیاه و کبود....خوشا روزی که صورت عروس پیشانی سفید زندگی خجل از محبت سرنوشت سرخ و سفید باشدو امان از روزی که صورت خونبس بخت برگشته زندگی دردمند از دست سنگین سرنوشت سیاه و کبود باشد...
این روزا زندگیم به رنگین کمان میماند...رنگین کمانی که در آن نه خبری از احمر و اخضر و ارزق و اصفر نگار ابر ها است و نه خبری از طراوت لبخند آسمان...رنگ رنگین کمان زندگی من تاری روز هایم است که به سیاهی شب هامیماند...سرخی چشمان خیس از اشکم است که به گلگون لعل کبود یاقوت میماند....آسمانی سیل اشک هایم است که از وسعت به ارزق اقیانوس میماند...زرین صحرای خشکیده ی لب هایم است که به اصفر خورشید میماند...آری الوان رنگین کمان زندگی من همینقدر د...