پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نترس!با سیبت کاری ندارد!پرنده ای استنامه برخسته ی چندسالِ نوری.بنشین بر بی جاییو ببین پیامش راجای پُرِ حرف های خالی راطوری که زمین نخورد نگاهت.پیش از پرکشیدنشنامش را به او بگوو از من چیزی نپرس...«آرمان پرناک»...
گوش ها سردِ صحبتِ با اوحرف هایش همیشه کر بودندشنبه تا شنبه هم کلاسی هاش:سیزده ماهِ در به در بودند...«آرمان پرناک»...
از آسمانحرفمی باردو کودکانِ الفبادر معصومیّتی بلیغآدم حرفی را می حرفند...راستی!ما کِی انقدر شعر شدیم !؟«آرمان پرناک»...
گاهی ،نگاهم به آسمان است، نه حرفی ، نه سخنی ، نه فریادی، فقط همین....حجت اله حبیبی...
این روز ها گوش های سالم قادر به شنیدن حرف های عاشقانه نیستند.در حالی که گوش کر می تواند حرف های عاشقانه را بشنود.سهراب نظری....
در نبود تووسعت تنهایی ام رادر آغوش می گیرمو بر شانه های شبتکیه می دهمتا حرف های نگفته امبه وقت دلتنگیاز چشم هایم ببارندمجید رفیع زاد...
سوسوی شبنم ؛/مردم از کوتاهی عمر /حرف می زنند/...
شبیه حرف هایت نبودیاما منهمیشه پای حرفم ماندمو چه سخت استافتادن از چشم های کسیکه یک عمر نگاهتبه دنبالش می دویدمجید رفیع زاد...
دلیل و اصل توییذوق و شوق چه؟!حرف تویی.......✍️مهدیه باریکانی...
بیا بهم برسیمو گرنه شعرتلخ می شودماه بی نور می شودسهممان از قاصدکها سیاه می شودمرگ دورمان می چرخدستاره ها دور می شوندو غم به دور دستمان می پیچداری،مرا در بازوانت حبس کنفکر نکن به چیز دیگربگذار،سبز رنگی ها بر تنمان تنیده شوندزندگی سیاه را می خواهیم چیکار؟!✍مهدیه باریکانی...
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاستوقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاستشاعر بدون شعر یعنى لال! یعنى گنگدر چشم هاى گنگ اما حرف دل پیداست......
تا زمستان یک آذر باقی مانده است اما چه سوزناک است هوا ؛ سرد و خشک و مغرور می تازد بر پیکره ی پاییز و آبانش ؛ گویی زمستان میخواهد بیشتر از پیش ها و زودتر از قبل ها پاییز را به زانو درآورد ، و من خود به عینه دیدم پاییز چک اول را که خورد تمام حرفهایش را زمین ریخت.......
شهرِ بی حوصله ام باز به حرف آمده استبه خیابان بزن ای دوست که برف آمده است!...
اشک ها حرف هایی هستند که هیچ وقت گفته نمیشن......
کا ش باران بباردآنوقت میتوانم تا درازای سکوت شبحرف های دلم را بگویمآخر موهای توآنقدر بلند استکه میترسم شب کوتاه شودو صحبتهای من ناتمام...
ما که نمیتونیم زندگی رو به کام هم شیرین کنیم حداقل با حرفامون تلخ ترش نکنیم...
حرفی که توی دلت بمونه و هیچوقت نتونی بزنیش حرف نیست؛ درده...!🖤...
ابر، با تمام پیکر خود حرف می زندباد، با خط بریلش بر گل ها …ما با واژه سخن می گوییمتا پنهان کنیم حرف رادر سایه ی لبخندمان!متن عطیه چک نژادیان...
و سکوتم حاصل حرف هاییست، که حنجره ام از پس آنها بر نمی آید...سیما ذوالفقار...
مردم تنها زمانی از حرف زدن پشت سر شما دست می کشند که دیگر چیزی نداشته باشید تا در مورد آن حرف بزنند !...
اونایی که ما دوست داریم باهاشون حرف بزنیم کلا هیچ علاقه ای به حرف زدن با ما ندارن، اوناییم که دوست دارن با ما حرف بزنن ما علاقه ای به حرف زدن باهاشون نداریماصلا انگار دنیا تلاش برای شدن و نشدنه، رسیدن و نرسیدن، خواستن و خواسته نشدن....
فهمیده ام که همه ی بدبختی انسان هاناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی زننداز این رو من تصمیم گرفته ام که صریح حرف بزنمو صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتمآلبر کامو طاعون...
تا که حرفی از غروب جمعه می آید به پیشناخودآگاه چهره ی چون ماه تو آید به یاد ......بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
من چقدر خاطره ی نداشته دارم از تو ،چقدر قرار های نگذاشته ،کافه های نرفته ، نیمکت های ننشسته ، چقدر دوستت دارم های نگفته ،حرف کمی نیست وفاداری به دست هایی که تابحال لمس نکرده ای .....بهزاد غدیری...
«سکوت بغض»چه سکوتی گرفته بغضم راانگار که مرده است بیخ گلومی فشارد حنجره حرف راتا صدای سینه را خاموش کند ...و آرام در خود فرو بریزدتنهایی پر هیاهوی خیال را ...کز کرده در کنج زندان سینهو شوق آزادی را در خود کشته استاما همیشه گوشه ی خیالش آسوده استمیان شکسته های دل ، خدایی استکه نگاهش بند می زند شکسته ها را ..... .. بهزاد غدیری...
حرف زیاد است.. شنونده ها کم شده اند.. درد زیاد است.. درمانگر ها کم شده اند... بغض زیاد است.. شاید دست هایی ک اشک ها را میگرفتند کم شده اند.. اما.. شادی.. زیاد است.. شاید چون چشم دیدن شادی کم شده است... نویسنده: vafa \وفا\...
☔️♡↻ میگن اگه از یکیهی پیش بقیه حرف بزنی،یه گوشش سوت میکشه...باید گوش تو تا حالا از صدایسوت بلند کر شده باشه،انقد ازت حرف زدم :) قلب سمت راست من 💞نویسنده: ریحانه غلامی...
یک فنجان چایاضافه دارم وحرف هاییکه تو را می خوانند!...
مگر می شود باران بزند وقطره ها دلم را دست پاییزنسپارندنرمی لبانشچشمانشپر از حرف است...
شب ها پیش از آنکه به خواب برویمچقدر حرف داشتیم که بزنیم،انگار حرف های ما تمامی نداشت.چند بار پیش آمد که طلوع را دیدیمو رنگ خواب ندیدیم!آخر چه شد، که حال دیگر می آییمو خسته و بی صدا می خوابیم؟!شبها دگرگون شده؟حرفها تمام شده؟یا ما تمام شده ایم؟!...
گاه یک حرف نمی تواند کاهی را هم جابجا کند،اما گاهی یک حرف کوهی را از جا می کند،مراقب باشیم چه می گوییم....
تو تنهاآدمی هستی کهدلم می خواد باهاش حرف بزنم ️️️...
اومدم با دلم منطقی حرف بزنمگفت خفه شو دوسش داری...
برای میلیونها سال بشر مانند حیوانات زندگی میکرد ؛ سپس چیزی اتفاق افتاد که قدرت تصورمان را فرو افکند ، ما یاد گرفتیم حرف بزنیم و یاد گرفتیم گوش کنیم ...گفتگو ، تبادل اندیشهها را ممکن کرده است و سبب شده است بشر با همکاری یکدیگر غیرممکنها را بسازد ، بزرگترین دستاوردهای بشریت با حرف زدن انجام شده است ، و بزرگترین ناکامیهایش به دلیل حرف نزدن بوده است ......
کاش... یکی باشه که وقتی باهاش حرف میزنی سبک تر بشی نه پشیمون...
حرفی که میخواست بگوید خیلی سنگین بود ،شوخی بردار نبود !باید بعدها میتوانست بارش را بدوش بکشد ...آخر حرف از دهن مرد بیرون میآید ؛باد که نیست ، حرف است ......
تمام حرفبر سر حرفی استکه از گفتن آن عاجزیم...
عجب مردمی داریم!نه دردت را میفهمند و نه حرفت رابا این حال باب دلشان در موردت قضاوت میکنند....
با همه حرف کم میارم،با تو زمان...
.حرف برای گفتن زیاد بود، وقت کم... فقط بوسیدمش ...!️️️...
حرفهایتان را به اندازهی دهانتان بردارید ،هیچکس از آدمهای دهان گشاد خوشش نمیآید !...
همهمه ی علف زارانحرفاز باد است...
حرف واسه نوشته و خوندن،واسه گفتن و شنیدن، زیاده...ولی فقط خواستم یه جمله برات بنویسیم:من اگه بمیرم، بویِ تو رو میدم...
زخم حرف کسی که دوسش داری،هیچوقت خوب نمیشه ......
عشق یعنی تا به خودت بیای ببینی همه چیزت شده شبیه اون: اخلاقت، رفتارت، حرف زدنت، تیکه کلامات حتی خندیدنات...
گوش کن به حرف هایی که نمیزنم......
دستان توآغاز است برای دیوانگیمدستان توامنیت است برای بی قراری هایماجابت است برای دعای نیمه شبآرامش استبرای بغض های بی وقتم دستان توحرف است میان سکوتم...
چشم هایتحرف به حرذفگلو گیر بود...
فدایحرف به حرف اسمت...
جهنم چیست؟جز بودن میان دیگرانی که نمی داننددردت رانمی فهمند حرفت را......