یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
از دیروز بیاموز، در امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. نکته مهم آنست که از پرسشگری باز نایستی....
یک ساعت از عمر گذشته را به هیچ قیمتی نمیتوان بازگردانید، اما با دادن چند قطعه پول ناچیز میتوان تجارب تمام عمر بزرگترین عقلای عالم را تصرف کرد....
اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم، نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت عشق بود....
دو چیز ذهن مرا به خود مشغول ساخته و موجب برانگیختن دائمی تحسین و شگفتی ام شده است: آسمان پر ستاره بالای سر من و قانون اخلاقی در درون من....
من از حرف زدن با دیوار آجری خیلی خوشم می آید ، در تمام دنیا تنها چیزی است که با من مخالفت نمی کند....
بعضیها سرمایهگذاری بخش خصوصی را به ببری درنده تشبیه کردهاند که باید او را به ضرب گلوله از پای درآورد. عدهای آنرا به صورت گاو شیرده مینگرند که باید دوشیدش. فقط عده قلیلی آن را همانطور که هست می بینند - قاطری که با تمام قدرت گاری را میکشد....
هرچه دولت در منع آزادی گفتار بیشتر سعی کند، لجاجت و پافشاری مردم در مقاومت بیشتر میگردد. این مقاومت از طرف مردم فرومایه و خاموش نیست، ...بلکه از طرف صاحبان تربیت عالی و اخلاق قوی و مردم با فضیلت است که به علت داشتن این صفات، آزادی بیشتری به دست آوردهاند....
وجود تنها یک آدم بی نشاط کافی است تا کل یک خانه را مسموم ساخته و فضای آن را تیره و تار سازد....
آنکه حقیقت را نمیداند نادان است، آنکه حقیقت را میداند ولی انکار میکند تبهکار است....
دیگر مسئول دفاع از اندیشههای مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفتهاند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشهها کردهاست....
پس آیا آدم میتواند وجودش را توجیه کند؟...
حقیقت وهمی است که بدون آن یک گونه خاص قادر به زنده ماندن نیست....
وقتی ثروتهای بزرگ به دست افراد مردم میافتد در پرتو آن نیرومند میشوند و در سایهٔ نیرومندی و ثروت خیال میکنند که میتوانند در خارج از وطن خود زندگی نمایند و خوشبخت و سرافراز باشند ولی به زودی میفهمند که اشتباه کردهاند و عظمت هر ملتی بر روی خرابههای وطن خودش میباشد و بس....
چه نیک می توانیم حواس خویش را گذرگاهی برای امور سطحی و اندیشه خویش را شهوتی خدایی برای جهش ها و خطاها بدانیم! از همان سر منزل کار دریافته ایم که ناآگاهی خویش را پاس بداریم تا از خود زندگی لذت ببریم!...
اگر نان بپزید، ولی لذتی نیابید، به راستی، نان تلخی پختهاید که تنها نیمی از گرسنگی انسان را فرو مینشاند....
تراژدی این نیست که تنها باشی، بلکه این است که نتوانی تنها باشی ......
من اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟من یک راست از بچگی به سن کهولت رسیدم!...
کسانی که زیاد حرف می زنند کاری از دستشان ساخته نیست...!...
چه موهبت بزرگی است، داشتن یک دوست با قلبی رازدار؛ چرا که میتوانید با خیال آسوده، همهی اسرار خود را در قلب او دفن کنید....
شکست هائی هست که بیش از پیروزی، ظفربخش است....
چون کاری برای تو مشکل است فکر نکن که برای بقیه غیر ممکن است....
آدمی هر چه روح شادمانه و مطمئن تری داشته باشد، آن قهقهه ی بلند را بیش تر از یاد می برد و بر عکس پیوسته تبسمی نغز بر لبش نقش می بندد که نشانه شگفتی در باب امور پنهان و بسیار پسندیده در زندگی نیک است....
هنر آینهای نیست که با آن واقعیتها را منعکس ساخت بلکه پتکی است که با آن باید واقعیت را شکل داد....
نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسانتر از آن است که انسان تنها یک قاعده و دستور تنها را به مرحله ی اجرا و عمل درآورد....
یک موجود هرگز نمیتواند وجود موجودی دیگر را توجیه کند....
دلیل بسیار خوبی وجود دارد که چرا هیچ کس تاریخ نمی خواند. علت اش این است که تاریخ بیش از اندازه درس برای آموختن دارد....
آنچه کامل شده، هر آنچه رسیده و پخته، خواهان مرگ است. آنچه نارس است می خواهد زندگی کند. هر آنچه در رنج است، می خواهد زنده بماند، تا شاید رسیده و شادان و دلخواه شود، دلخواه از آن رو که هر چه فراتر رود، برتر و درخشان تر شود....
مشکلات حاصل از پیروزی دلنشینتر از مسایل حاصل از شکست است ولی آسانتر از آن نیست....
با من می گویید:تاب آوردنِ زندگی دشوار است. پس گردنفَرازی ات در بامداد و اُفتادگی ات در شامگاه چی ست؟ تابآوردنِ زندگی دشوار است: امّا خود را چنین نازپروده منمای! ما همه نرینه و مادینه خرانِ خوش خط و خالِ بارکش ایم! ما را چه نسبت است با غنچهای که از نشستنِ ژالهای بر تناش بر خویش می لرزد؟...
کتابهایی را که دنیا غیراخلاقی معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند....
فرزندی پدید نیاورید، مگر زمانی که قادر باشید آفریننده ای بیافرینید....
دکتر، چه کسی این همه را به تو آموخت؟ بی درنگ پاسخ آمد: رنج...
اگر آدم ها در چشم کسانی که واقعا برایشان مهمند، تصویر دوست داشتنی ای از خود ببینند، خودشان را دوست خواهند داشت....
کارهایِ بزرگ را همه دور از بازار و نامآوری کردهاند. پایهگذرانِ ارزشهای نو همیشه دور از بازار و نامآوری زیسته اند. بگریز، دوستِ من، به تنهایی ات بگریز! تو را از مگسانِ زهرآگین، زخمگین میبینم. بگریز بدانجا که بادِ تند و خُنَک وزان است....
اگر خاموش باشی تا دیگران بهسخنت آورند بهتر از این است که در حال سخنگفتن دیگران خاموشت کنند....
نباید ایمان به انسانیت را از دست دهید. انسانیت یک اقیانوس است؛ اگر قطرات اندکی از اقیانوس کثیف است، اقیانوس کثیف نمیشود....
انسان نمی تواند به تنهایی و برای خود زندگی کند؛ این مرگ است نه زندگی....
همه می گویند آرزو بر جوانان گناه نیست و من می گویم بر پیران هم!...
یک انسان معمولی، کالای تولیدی کارخانه طبیعت است....
می خواهی بدانی کیستی؟ نپرس. عمل کن. عمل شما را ترسیم و تعریف می کند....
قسمتهایی از انجیل را که نمیفهمم ناراحتم نمیکنند. قسمتهایی از آن را که میفهمم عذابم میدهند....
احساسی نظیر ترس، راهی است برای حضور در این جهان. از سوی دیگر، جهانی که از آن می ترسیم، جایی است که هرگز در آن نمی توانیم کاملا احساس راحتی و در خانه خویش بودن بکنیم....
جنگ، کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمیشناسند، به نفع کسانی است که یکدیگر را میشناسند ولی همدیگر را نمیکشند....
من در حضور خدای سوگند خوردهام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم....
در عجبم از آدمی، که خویش را بیش از همه دوست می دارد، با این حال نظر خود نسبت به خویش را از نظر دیگران نسبت به خویش، سبکتر می شمرد....
هنگام به خاک سپردنم بگویید این که زیر خاک میکنیم تن سقراط است،نه خود او....
عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد....
فیلسوف چنان که ما، جانهای آزاده، درکش می کنیم، انسانی است که بیشترین مسئولیت و وجدان را برای تکامل کلی انسان دارد....
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند....
نشانه هوشمندی، سواد نیست؛ بلکه تخیل است....