متن طبیعت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طبیعت
هرزمان که:
می روم ورزش کنم در پارکها،
همقدم با من بیا؛
تا منتهای یک نفس!
در آسمانی که نیست
قدم میزند
میاندیشد
و به ابر بودنش
جرقه جرقه میسوزد...
{سوال پشت سوال:}
چرا؟
چرا در دمای بالای تنهایی
حجمِ پوچی افزایش مییابد؟
چرا؟
چرا اکسیژن
نمیخواهد بفهمد
در ریههای یک مرده زندگی میکند؟
چرا؟
چرا ماهیها
بر ابتذالِ شریانهای آب
موج میخورند؟
چرا؟
چرا هیچ...
در آسمانی که نیست
قدم میزند
میاندیشد
و به ابر بودنش
جرقه جرقه میسوزد...
{سوال پشت سوال:}
چرا؟
چرا در دمای بالای تنهایی
حجمِ پوچی افزایش مییابد؟
چرا؟
چرا اکسیژن
نمیخواهد بفهمد
در ریههای یک مرده زندگی میکند؟
چرا؟
چرا ماهیها
بر ابتذالِ شریانهای آب
موج میخورند؟
چرا؟
چرا هیچ...
خبر داری وقتی که پروانه ای روی گلی می نشیند،
چنین احساس می کنم،
که لب تو بر لب های من نشسته است!
چرا باور نمی کنی،
وقتی قطرات آب رودخانه
بر روی سبزه زار اطرافش می پاشد،
حس می کنم،
دست من است که در مرتع سبز آغوش تو...
تابستان گرم و مفرح، فصل شادمانی،
روزهای آفتابی که به شب امتداد می یابند،
دشت های طلایی و آسمانی به این لاجوردی،
طبیعت در شبنم صبحگاهی می رقصد.
خنده در میان درختان طنین انداز می شود،
همان طور که نسیم ملایم دریا را می بوسد،
در این گرما، روح ما...
من یه اردیبهشتی ام، با قلبی به وسعت بهار،
در رگ هایم جوشان است شور زندگی بی شمار.
عاشق رنگ های زندگی، از سبزه ی نو تا آسمان کبود،
در هر نقاشی و قصه، می یابم خود را محشور و سرود.
جاده ها دعوتم می کنند به سفرهای بی پایان،...
وجودت را با طبیعت ادغام کن
بگذار رایحه ی شیرین طبیعت
در ریه هایت پراکنده شود
تو مالک طبیعت نیستی که تصمیم بگیری
با اون چگونه رفتار کنی
تو عضوی از طبیعت هستی
پس باید با او در یک مدار حرکت کنی
این عشق است
باور کن عاشقی کردن دشوار...
صبح بهاری، زمین را از خواب بیدار می کند
بوی گل و شادی، در هوای تازه می پیچد
لاله ها در گلخانه خود آواز سر می دهند
و نسیم آرام، نغمه آنها را به گوش می رساند
درختان انار، سیب و گردو به رقص درآمده اند
و آسمان با نور...
باران بهاری، نسیم را به مهمانی طبیعت می آورد
شکوفه ها کلاهی سپید بر روی شاخه های درختان هستند
قطرات شبنم بر گلبرگ ها، همچون الماس های طبیعی می درخشند
سیاهی درونت را با نفس کشیدن هوای بارانی تطهیر کن
حالا اگر بیفتد
ستاره بر زمین و
واژه بر سیاهی
و بپَرد
هوش از سرِ طبیعت
باز بر پوستم جوانه می زنی
باز در رگ هایم می درخشی
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
پنجره، دریچه ای است به سوی طبیعت
آغوش سبز و خرمی که روح را می نوازد
پاییز، فصلی است که زیبایی طبیعت را دوچندان می کند
و پناهگاهی است برای روح خسته از زندگی شهری
غزل قدیمی
من یک قطره آب هستم.
من از آسمان به زمین می بارم و به رودخانه ها، دریاها، چشمه ها و چاه ها می رسم.
من محل زندگی، غذا و نوشیدنی برای هزاران گونه جانور و گیاه هستم.
من یک عضو مهم در چرخه حیات و تعادل طبیعت هستم.
اما این...
من یک درخت هستم که ریشه ام در قلب زمین جاریست
من عضو کوچکی از طبیعت هستم که به تعادل در اکوسیستم کمک میکنم
من می رویم و نفس را به حیات می بخشم
من می رویم و موجودات را از گرسنگی در امان نگه می دارم
من می رویم...
من یک برگ هستم که در شاخه درخت باد را در بغل میگیرم.
من زیبا و تازه هستم و از پروردگار به خاطر آفرینشم ممنونم.
من آب را از ریشه های درخت می گیرم و اکسیژن را به جو هدیه میدهم.
من سبز زندگی می کنم تا زندگی حفظ شود.....
دلنوشته محیط زیست
ما انسان هستیم
وَ این به معنی داشتن نیاز داشتن احساس است
چه کسی دوست ندارد که عاشق زندگی باشد؟
چه کسی دوست ندارد که در هوای سالم نفس بکشد؟
چه کسی دوست ندارد که شاد و خوشبخت باشد؟
چه کسی دوست ندارد که زندگی سالم داشته...
من زمین را طبیعت را دوست دارم.
من دوست دارم طبیعت را ببینم، بشنوم، ببویم و لمس کنم.
من دوست دارم از زیبایی و تنوع حیوانات و گیاهان لذت ببرم
. من دوست دارم هوای پاک را نفس بکشم و از آفتاب، ماه و ستاره ها نور بگیرم
. اما...
آفتاب بهانه ی انتظار شب هاست
و بوی گل ها دلیل خنکی بادها
در وجود طبیعت، آن خوشی و خوبی
میلاد یک شب آرام و آرزوها
قسم به آغوش گرم خورشید
که بستری است برای آرامش جانها
غزل قدیمی
دره سرسبز در آغوش خورشید
از تاریکی شب های سرد برخاست
گیاهان و درختان پر شادی
در غم دل ها آرامش به دوش آورد
ای دره سرسبز گل و بلبل
همیشه با تو دوستی برقرار است
غزل قدیمی
در خلوت دره ای سرسبز ایستادم،
به شکوهمندی کوه های بلند و دریاهای پرخروشم
طبیعت مرا در آغوش گرفته
و تابستان برایم رویاپردازی کرده است.
در این دره، دختری رویاپرداز در تنهایی خود می خندد،
و من شادم ،
همانند خنده ی آن دختر در خانه ی خود درون دره...
در دره سرسبز آوای نی زار
دختری نشسته در آغوش طبیعت
با چشمانی چون دریای خمیده
و لبانی چون گلهای افشان
وقدی چون سروهای آسمانی
و دلی خونین از حب خالص
دختری که روحش بر قالیچه باد نشسته
در دره سرسبز آوای نی زار
غزل قدیمی