جمعه , ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
همیشه یک نفر جای تمام شهر غمگین استزنی تنها که دیگر در سرش شوری نمی افتد...
هر زنی...برای لبخند زدن درآینهباید مردی را داشته باشد که: با شانه انگشت هایشگره دلتنگی موهای بلند زن را باز کندو بگوید: هرجور که باشی،زیبایی️...
بهترین هدیه برای یک زن احترام است...
مردی نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکی میخواهم. جامه ات را به من بده تا من نیز همچون تو از جوانمردی بهره ای ببرم. جوانمرد گفت: جامه ی مرا بهایی نیست. اما سوالی دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت: اگر مردی چادر بر سر کند زن می شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت اگر زنی جامه ی مردانه بپوشد مرد می شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت: پس در پی آن نباش که جامه ی از جوانمردان را در بر کنی که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی جوانمرد نخواهی شد زیرا جوا...
تنها یک زن میداندشنیدن «دوستت دارم»هرگز نه کهنه میشود نه تکراری..!...
پشت هر زن افسرده ای یه مرد بی احساس نشسته......
نه جانم ،مرد و زن ندارد ...!به نقطهی عشق که رسیدی ،شورانگیز باش برایِ عاشقانههایت …میان جمع ، رویش را ببوس ...!میان مردم فریاد بزن دوستت دارم ...و اگر کسی چشم غُرهای رفت ،دعایش کن تا عاشق شود !همین ......
مرد که تو باشیزن بودن خوب استاز میان تمام مذکر های دنیافقط کافیست پای تو درمیان باشد....
ای زن چه دلفریب و چه زیباییگویی گل شکفته ی دنیاییگل گفتمت ز گفته خجل ماندمگل را کجاست چون تو دلارایی؟...
یک شاخه گل چه کارها که با یک زن نمیکند یک شاخه گل زورش خیلی زیاد است تمام زخم های زنها را خوب میکند تمام غصه هایش را پاک میکند عطر گل تمام وجودش را میگیرد خستگی هایش را میبرد یک شاخه گل آنقدر زورش زیاد است که تمام زن ها در مقابلش کم می آورند فقط گل را از دست چه کسی بگیرنداین مهم است...
تو !غمگین ترینزن جهان بودی !این رااز لبخند هایبی شمارت فهمیدم...
در وجودمنهزاران زن زندگی میکندیکی شعرمیگویدیکی روزنامه میخواند یکی غذا میپزدیکی موهایش را میبافاما زنی هست که دیگربه آینه نگاه نمیکنداوبازمانده ی هجوم ندیدن هاست...
هرگز نمی توانیسن یک زن را از او بپرسیچرا که او هم نمی داندسنشبا شبهایی که بغض کرده و گریستهچقدر است......
-یک زن ؛هرگر نمی رود ...تنها از آنچه که هست ،دست می کشد…!...
این اواخر شده بود، آتش به آتش مدام می کشید. و من فکر میکردم که چرا وقتی ها می کشند روز به روز کوچک تر می شوند؟...
هرگز نگفتندکه زن باید عاشق باشدو مَرد لایق ...عشق را سانسور کردند ...! من سالها جنگیدمتا فهمیدم که ،نه گیسوانِ بلندم زیباستو نه چشمانِ سیاهم ..! و نه مَردى با دستانِ زمختو گونه هاىِ آفتاب سوخته ،خوشبختی ام را تضمین میکند ..!...
اگر کلافگى هاى یک زن را دیدىبدان خوب استفقط دارد حافظه اش را پاک مى کندبه چیزهاى بهترى فکر کند.....
هیچ دلم نمی خواهد زن باشم ! هی منتظر باش ...منتطر باش ...منتظر باش ......