پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
✍ نویسنבہ : مهבے سلمانے ➕➕➕➕➕➕➕➕➕چرا؟ همش تأکیב میشه، ما בخترا براے حجاب کامل حتماً بایב چاבر بپوشیم.پاسخ کوتاه😊 چاבر بهترین پوششے است کہ با رنگ مشکے و پوشاننבگے کہ בاره، مانع בیבہ شבט جذابیت هاے بבט בختراט و زناט בر برابر نامحرم ها میشه.💪پاسخ کامل تر😉۱-حجاب یعنے است؋اבہ از لباسے کہ جذابیت هاے بבט انساט בر برابر نامحرم پوشانבہ بشه؛۲- بهترین لباسے کہ کمترین جذابیت را براے نامحرم בارہ و مے تونہ زیبایے ها (حجم و حرکت) بבט خ...
من از تو آویخته ام ، از چادر نماز شبت که پر از شکوفه های بادام است.دوست دارم تمام نفس هایت را در گوشم زمزمه کنی ، ای روح مقدسی که تسخیرم کرده ای.شاید آدمی به زمین تبعید شده است، اما من بهشت را روی همین زمین یافتم.روی دامن تو و چشم در چشمان تو ....بهزادغدیری...
بی تو مهتاب شبی... نه ..... شب بارانی بودرشت، آبستن یک گریه ی طو لانی بود راه می رفتم و هی خون جگر میخوردم در سرم فکر و خیالی که نمیدانی بودلشکر چادر تو خانه خرابی ها کردچادرت چشمه ای از دوره ی ساسانی بود آه دریاب مرا دلبر بارانی من ای که معماری ابروی تو گیلانی بود توبه ها کردم و افسوس نمیدانستم آخرین مرحله ی کفر، مسلمانی بودهمه ی مصر به دنبال زلیخا بودندحیف، دیوانه ی یک برده ی کنعانی بو...
هر زمان موهای لختت را طلایی میکنی از غزل های جدیدی رونمایی میکنیمثل خورشیدی که شب را دور خود پیچیده است چادری پوشیده ای و دلربایی میکنی......
همه ى قافیه ها تابع زلفش بودندچادرش را که به سر کرد، غزل ریخت به هم!...
چادرت را سر کنییک کوچه عاشق می شودزن نگو ،دختر نگو ،دلبر گلابِ قمصر است........
تلنگر(آقای ثروتمندی،ماشین خودش رو در خیابونی پارک کرد.برای اینکه ماشین این اقا آسیبی یا خطی روش نیوفته روش رو با چادر مخصوص میپوشنه.اما نکته ی مهم اینجاست؛همین آقا به همسر و دخترش تاکید نمیکنه که چادر سرش کند تا از ازار و اذیت دیگران در امان باشد.(نتیجه ی اخلاقی)ای آقایی که خط افتادن ماشینت انقدر برات ارزش داره،کاش روزی برسد که دختر و همسرت را از ازار اذیت و چشم های بد در امان کنی.)∆به قلم:فاطمه حمیدی(💙Abinaffsh💜)∆...
مرا مرا مرا به امن ترین نقطه ی زندگی به آرامش دوباره ی کودکی به زیر چادر مهربان مادرم برگردانید......
از روی رخت آویز چادرت را بردارمشکیِ چادرِ تو سبز می کند جهانم را...نویسنده: علیرضاسکاکی...
بزن زیر چادر منو با خودتببر هر کجا که هوا دلگشاستببر با خودت این من عاشق وبه اونجا که خواب شبش با صفاستحساب دلم رو جدا کن ز منحساب من و این دل از هم جداستمن و با خودت تا قیامت ببرقیامت کنار تو پُر ماجراستکنار تو و با تو بودن خوشهبهشت و جهنم دروغ خداست!...
نگارم میخرامد دادِ آهو میرود بالاطلا میپوشد و نرخ النگو میرود بالاخیالش بگذرد از کوچه ی درویش مسلک هاصدای ناله یِ هی های و هوهو میرود بالانمیدانم قبولم کرده مَردِ قصه اش باشم؟از او میپرسم و هربار ابرو میرود بالابرای درک او دیوارها باید فرو میریختولی در شهر ما هی برج و بارو میرود بالامن آن لبخندها را زیر آن چادر پسندیدمنبینم چادرت یک روز یک مو میرود بالا!...
فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می کشید و در کوچه های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور میشد.سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یکتنه حقیقت را خاموش نکند.افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! آه از زمزمه های شرحه شرحه بتول که در نیمه شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می افکند! آه از ریح...
بانو بهار برای قامت تو سبز می شود پاییز از شرم نگاهت میریزد ️تابستان تب چادرت را دارد و زمستان از نبودنت یخ میزند...
رضا خان هم اگر می دید با چادر چه زیبایی جهان پر میشد از قانون چادر های اجباری ....
همدیگر را لو بدهیممن، دستهایم تو، موهایت راآنها هم انگشتان اشاره شان راتا:همه چیز عادی شودموهایت در بادهادستهایم روی شانههایتبوسههایمان پشت انگشتهاآنقدر توی خیابانها بلند بخندیمکه:گنجشکها روی سیمهای برق بنشینندسنجاقکها به شهر بیایندلاک پشتها آسفالتها را به دندان بگیرندهمدیگر را لو بدهیمتو چادرت من کفشهایم را...
مردی نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکی میخواهم. جامه ات را به من بده تا من نیز همچون تو از جوانمردی بهره ای ببرم. جوانمرد گفت: جامه ی مرا بهایی نیست. اما سوالی دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت: اگر مردی چادر بر سر کند زن می شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت اگر زنی جامه ی مردانه بپوشد مرد می شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت: پس در پی آن نباش که جامه ی از جوانمردان را در بر کنی که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی جوانمرد نخواهی شد زیرا جوا...