پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در جاده ای بی نهایت عشق پیموده امدر این سفر عاشقانه، تو همراهم باشدریای عشق را در دلم بی نهایت پیدا کرده امتو همان دریایی که قلبم را در آغوش گرفته ایساحلی زیبا در دلم پیدا کرده امتو همان ساحلی که پیشانی دریا را در آغوش گرفته ایدر دلم آرامش پیدا کرده امتو همان آرامشی که قلبم را در آغوش گرفته اینام تو را در شن ها بنویسمتو همان قطره ای که دستان دریا را در آغوش گرفته ایعاشقی، دیوانه ای، بی خوابی پر از شوری مدامتو همان ...
نم نمک، آمده ای سوی دلم با دلِ خود؛تا کنی بسترِ احساسِ مرا منزلِ خود؛شور بخشید دلت بر دلِ من؛ بانمکم!کرده بزمِ دلِ من را دلِ «تو» محفلِ خود!زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.🌿❤️🌿...
تاری بزنتاری بزن که نغمه جانانه ام کندآواره ام نموده و دیوانه ام کندبا شور و حال نم نم باران ترانه رادر کوچه باغ آینه بر شانه ام کندای آشنای زمزمه های سحرگهانتاری بزن که واله و مستانه ام کندبا لحظه های صحبت تنهایی دلمغمناله من و شب ویرانه ام کنددرد دل مرا برساند به گوش یاردر جای جای خاطره افسانه ام کندخواهی اگر که دین خودت را ادا کنیشوری بزن که شعله به کاشانه ام کنددر انتهای قصه ی پر سوز و ساز خود چندی حد...
تلخ که می شوی …برای شیرین شدنتدلم شور می زندبه چشم دیگری!...
* قند * خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه * شور * می زند برای ما . . .اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش ؛ دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . ....
چشمانش شور بود اما خودش بی نمک...
دل چاره ندارد جز سکوت...و چه طعم شوری دارد سکوتی را که نمیشود فریاد زد!...
سیب و انار و پسته، شیرین و ترش و شورطعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ستحالا که دوستان همه جمعند دف بیارچشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست...
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست......
قبوڸ ڪڹ چشم هایت شور است هر چہ بیشتر می بینمت تشنہ تر می شوم ...️️️...
همیشه یک نفر جای تمام شهر غمگین استزنی تنها که دیگر در سرش شوری نمی افتد...
اصلا ڪجا نوشته اند ڪه بوسه شیرین است ؟ نه ...بوسه شور است ...نمڪ دارد ، آدم را نمک گیر میڪند......
مرگ پیش از مرگ یعنی زندگی بی شور و عشقاین چنین مرگی شکارم کرد و در دامم کشید...