سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
سُرخی لبانم تشنه لبان تَر توستمیشود بوسه زنی ....️️️...
جات توی قلب منه...تو ماه و ستاره ی من نیستیتو تمام کهکشان منی......
دلخوشی این روزام تویی...
اصن مگه داریم قشنگ تر از داشتنتجانِ دل...
گر بکوبم با خیالت تا کجاها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم می کنند...
تو تا ابد همیشه ی من خواهی بود️️️...
خوشا عشقی که عنوانش تو باشی......
تار زلف توستاما رشته ی جان من است...
اگر هنوز من آوازِ آخرینِ توام،بخوان مرا و مخوان جز مراکه میمیرم...! ...
دردانه ی این قلب پر احساس منی...
کنار تو...هر لحظه گویم به خویش...که خوشبختی بی کران با من است...️️️...
با اینکه ازم دوری، اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبممیبینم سر جاتی..!...
هر شب دلم بهانهی تو،هیچ بگذریمامشب دلم دوباره تورا،هیچ شب بخیر...
عشقت در قلبم پایدار است جانا...
دلم بد به دل تو گیره...
دَر فِکرِ تُواَم فِکر اَز این زیبٰاتَر؟!...
شرم می گفت نگاهت نکنم ، گفتم چشمعشق میخواست ببیند نظری دعوا شد !...
متعهدم به دوست داستن توتا ابد......
ماه شبگرد کجا...؟صورت ماه تو کجا...؟...
سارق قلب منیمگه داریم دزدی از این قشنگتر؟!...
حرامم باد اگر بعد از نگاهتنگاهی لرزه اندازد به جانم...
غیر از تو در این شهر کسی باب دلم نیست...
تو مال منی والسلام ....
کاش روزی برسدهر که به یارش برسددل سرما زده ما به بهارش برسد ....
عاشقی یعنی ...وَقتی میبینش نِمیدونی کلماتو چجوری بچینی کنارِ هَم ️️️...
عشق را جز در نگاهِچشم تو جستن، خطاست!...
هیچی نمیخوام...یه تو یه منیه جا ڪنار هم برای هم️️️...
من و خورشید به یکباره توافق کردیمروز ها نوبت او باشد و شب نوبتِ تو...
بهترین حس دنیاس وقتی باهاش تنهایی......
واپسین دقایقِ سال کهنه به نیکی دِلبَر جانم...
نیمه شب شد دل من بی تب و تاب است هنوزیاد آن شب که دلش را به دلم داد بخیر...
تو میخندیدل من میره برات...
بیا به جنگ تن به تنشلیک خنده از تو ،رگبار بوسه با من ......
میخواهم آغوشت را به عنوانِ امن ترین جایِ جهان به ثبت برسانم...
دنیابرای تماشای تواتفاق افتاد!...
آمدم نبودیبرگشتم بدون بوسه...
آخ دلم هواتو کرده....
معجزه زندگی منی رفیق...
من فقط با تو کامل میشوم...
بی شک به خیر می شود این صبح، اگر مرابا یک پیام ساده بیاد آوری همین ....
تو عشق منیعمر منی ،حق منی،سهم منیمال خودمی به هیشکی نمیدمت...
بگفتم دوستم داری؟ ببستی هر دو چشمانتسپس وا کردی آغوشت که من دیوانه ات گشتم...
اخم هایت خفه ام می کند ای کاش یکیگره ی بین دو ابروی تو را شل بکند...
و چقدر جای امنیستآغوش کسی کهبی واهمه دوستت دارد️️️️...
️گفتند کهعاشق شدنتفرضِ محالی ست!من آدمِ رد کردنِ این فرضِ محالم️️️...
خوشحالی یعنی هربار بیشتر از قبل حس کنی بودنش بهترین اتفاق زندگیته ️️️...
مرا در آغوشت بگیرآغوشت مانند تکهٔ آخر پازلمرا کامل میکند ...!️️️...
تویی بهترین اتفاق زندگی من...
قشنگترین تجمع دنیاجمع شدن انگشتامون لای دستای همدیگه...
داشتن تو برام خوشبختی میاره...