سایه را در بَر گرفتی تا رَهَم را گم کنم؟!
لعنتی، خورشید در چَشمِ تو غوغا می کند.
شیما رحمانی...
خورشید
سربازیست با تن زخمی
که هرغروب
به پشت کوه بر می گردد.
رضاحدادیان...
خورشید تویی
بیا ، نورافشانی کن
بی تو من دل زده از
صبح و هوای آنم
مجید رفیع زاد...