پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من در میان این صداهای با نشاط و معقول تنها هستم. وقت همه این آدم ها صرف این می شود که فکرشان را بگویند و به خوشی بپذیرند که هم عقیده اند. واقعا که چقدر برایشان مهم است که همشان به یک چیز فکر کنند. نمی دانید چه اخمی می کنند وقتی به یکی از این آدم های چشم ورقلمبیده بر می خورند که به ظاهر درون گرا هستند و از هیچ نظر نمی شود با آنها به توافق رسید....
مردم نمی توانند با هم توافق داشته باشند چون که از یکدیگر می ترسند؛ آن ها از یکدیگر می ترسند چون که همدیگر را نمی شناسند؛ آن ها همدیگر را نمی شناسند چون که با هم ارتباط برقرار نکرده اند....
من و خورشید به یکباره توافق کردیمروز ها نوبت او باشد و شب نوبتِ تو...
مذاکره فقط با چشات توافق فقط با آغوشت...!...