پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آن لب تب دار را یک بار بوسیدن شفاستوای از این دارو که از بیمار پنهان کرده ای...
خیلی دوستش داشته باشین!همه چی زود میادزود پیر میشیمزود شب میشهاز هر چی خوشحال میشیمزود تموم میشهببین حالا که اینه!اصلا همیشه جوری ببوسینشکه انگار قراره بعد اوندیگه بوسیدنی نباشه....
نیمی از زندگی ست معشوقی که بوسیدن را خوب بلد باشد.️️️...
زمین خوردن چه زیباستاگه هدف بوسیدن خاک پای مادر باشه...
فکرش را بکن همه ی پزشکان، بوسیدن یار را ، بوییدن یار را تجویز میکردندآخ که بیماری عجیب میچسبید...
قشنگترینلحظه،بُوسیدن پیشانی کسیه کِهقلبش سَندخورده بِه نامت️️️...
بوسیدنتجاده ایستکهانتهایشبه جنونختم می شودمی دانستماما!!!بوسیدمت️️️...
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد...
زیر باران فکر کردندست به کوچههای شهر ساییدنشهر را در آتش و رؤیاها بوسیدنحس کردنِ اینکههمهچیز را میتوانی در آغوش بگیریجا دهیزمانی خیسشده را در خود حس میکنمزمانی گریسته راخیسیاز زرد و نارنجی و کلاغاز حملهی تاریکی و آتشآنقدر خیس کههمیشه سرما پیدایت میکندو در استخوانهایت میگرید#شهرام_شیدایی•...
بوسیدن که اجازه گرفتن نمیخواد هیجان ِ لحظه رو خراب نکنید...
فدات بشم منمن به بوسیدن لبات معتادمیا بیا ترکم بدهیا جور کن جنس مرا...
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟...
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خوردبرخیز فدای سرت/ انگار نه انگارتا لحظه ی بوسیدن او فاصله ای نیستای مرگ / به قدر نفسی دست نگهدار...