پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دست ها، پاهایم راپاها، دست هایم را...چشم بستهزیرِ ساعت دیواریبه تکه هایمبه بال در آوردنبه بیرون از پنجره فکر می کنمدست روی هر چه گذاشتمپا روی هر چه گذاشتمچشم روی هر چه گذاشتممین بود و مین بود و مین ...می ترسمبچینم تکه های این پازل راو دوبارهجای قلبم خالی بماندمی ترسم دوباره نفس بکشمو چیزی ناگهان منفجر شودمی ترسم این شعرِ طولانیبه دستِ ...«آرمان پرناک»...
ابریست قلبم، ایست کن، چتری به چشمم نیست /سنگِ مزارم را فقط گاهی نگاهی کن «آرمان پرناک»...
نمی گویم موهای سپیدِ مانند آبشارت به زیبایی برف استنمی گویم چشمان رنگ ماهت برایم آشناستنمی گویم یک دل که سهل است،صد دل قربانی نگاهت کردم...
When I see your charming Zulfan, my heart melts...It breaks my heart when I see that sad smile of yours...My heart trembles when I see your height...I think this is the miracle of your gray eyes;I named it love...وقتی زلفان دلربایت را میبینم دلم هری میریزد...وقتی آن لبخند پر از غمت را میبینم دلم میشکند ...وقتی قد رعنایت را میبینم دلم می لرزد...گمانم همین معجزه ی چشمان خاکستری توست؛اسمش را گذاشتم عشق......
I love you, the one who didnt see you;Maybe I saw you and I dont know if you are going to be the reason for my breath...دوستت دارم کسی که ندیدمت؛شاید هم دیدمت و نمیدانم قرار است بشوی دلیل نفس هایم......
به هر درختی می رسممرا بغل می کندحس می کنم این جنگلِ تنهاصدای خش خش ِ قلبم را می شنود«آرمان پرناک»...
می کَنَدپُر می کُندمی کَنَدپُر می کُنددر قلبم انگار کسیقبر می کَنَد و پُر می کُندکسی دارد مرگ را زندگی می کند«آرمان پرناک»...
ابریست قلبم، ایست کن، چتری به چشمم نیستسنگِ مزارم را فقط گاهی نگاهی کن ...آرمان پرناک...
ببخش بر چشممکمی از گرمای اقیانوسِ چشم هایتتا نجات یابدنهنگِ قرمزِ منجمدی...«آرمان پرناک»...
هر چه می کشماز قلبم،این پیپِ خجالتی استکه حرف ها راآنقدر در دهان خود نگه می داردتا دود شوند«آرمان پرناک»...
من مست و تو بی خانه دور از من و دیوانهما کی رسیم لانهکو خانه و کاشانه من عاشق و آواره هر شب در میخانهدنبال تو میگردم می سوزم از این دردمتو هر چه که هستی کاش در زندان قلبم باشدل فقط تو می خواهدآواز از تو می خواند...
آرزو بود آن چه از دل گفته ام/حسّ غم، در سینه ام، انبار شد/آرزو مانده، به قلبم؛ تا که دوست/بشنود حرفِ دلی که: خوار شد/زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)...
آرزو مانده به قلبم تا که دوست/بشنود حرفِ دلی که: خوار شد/خارِ غم در پای قلبم می رود/هرکجا پا می نهم پُرخار شد/زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)...
عقلم به دلم گفت که عاشق نشو ای دلافسوس که شرمنده ی عقلم شده قلبم سجاد یعقوب پور...
قلبم همیشه عاشق« چنگال» توست چنگ بزن زخمیِ بی جان افتاده« درمان» می شودعلیرضانجاری(آرمان)...
وقتی میخنده،احساس میکنم خدا قلبمو نوازش میکنه!...
می تپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا می گوید...
«خیال عاشقی»خوشم ،کنارِ خیالت دوباره من مستمکه در به روی همه غیر از عشق تو بستمخوشم کنارمی و با منی و در قلبمچه خوب بعد تو از چشم دلقکان رستمتو نور عشقی و تابیده ای به سمت دلممیانِ هاله ای از تو ، گیاه ِ نو هستمبزن به سنگ غرورم نگاه آتش راکه با شکوه تو یخ می زند دلم ، دستمتو خوب مطلقی و روزگار بی مهر استدوباره داغ خودت را گُذار بر دستم.. .. بهزاد غدیری(شاعر کاشانی)...
بی اجازه بر دلم نشستیخانه ات را بنا کردی بر قلب ممنوعه منتا در تراکم این روزهای گرفته و مرگ زابی جواز عبور کنی از مرز قلبمو چراغ عشق را بر غم دل روشن کنی ......
گاه مینویسم!اما پایانش نامعلوم :)\!گه گاهی گم میشوم میان حس هایی که از قلبم بر روی قلم جاری میشود!🙃رهایی در آسمان نوشت!👀✍🏼...
قلبم بوی تو را میده...با هر تپش〰️〰️〰️تو را به اقصی نقاط وجودم میبرهاین آسمان متعلق به توستپرواز کن‼در این آسمان به سانِ جاری شدن خون در رگ هایم...
سنگین شده ام و سرشار از اشک هایی که دیگر نه گونه هایم را خیس می کند و نه رد شوری اش دور لب هایم را اما وزنش با رد شدن از دریچه های کبود قلبم با خنجری به دست تا اعماق هستی می کشاندم...
قلبم راتا قبل از اینکه برای تو️بتپد..گم کرده بودم!!️️️...
نصف قلبم رابه مردی دادمکه در شلوغی گم شد.نصف دیگرشبه هیچ دردی نمی خورد!...
تُو که نمی دانیحضورت در قلبم بهشتی ساخته، ابدیاز وقتی دلبسته اَت شده امصبح ها، روزهاو شبهایم بوی عشق می دهد️️️...
تودر من جاری هستیصدای نفس هایت را می شنومکه به آهستگیقلبم رابه قرارپیوند می زنی...
وقتی اسمم را آرام آرام یواشکیعاشقانه دم گوشم میخوانیاز صوت صدایت نفس نفسدوستت دارم موج میزند ومرا تا قعر آغوشت میکشاند،و عمقِ عشق را غوطه غوطهعمیق به قلبم می چشاند️️️️...
جان دلمشب که میشوددر دکان منطق را ببنداز در احساس بیاجان دلمشبها مغزم کارایی ندارداما قلبم، قلبم با تمامش، تو را میطلبدشب که شداحساست را برایم بیاور ... ️️️...
قلبم راتا قبل از اینکه برای تو️بتپدگم کرده بودم!!️️️...
هنوز هم دوست داشتنتقشنگ ترین بهانه ی تمام عاشقانه هایمن استاصلا خودت بگومحبوب مندوست داشتنت چند خط استکه هر چهخط به خط روی قلبم می نویسمتمامی نداردخطهای دفتر احساسم......
تو توو قلبم نیستی ...قلبم شده تو ️️️...
.صبح که می شودقلبم را از نو برایِ کنارِ تو تپیدن کوک می کنم این یعنی خودِ خود زندگی ...! ️️️...
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی...
می نویسم * تو *سنجاق می ڪنم به رویِ قلبمو تپیدن;آغاز می شود...️️️️...
تمام وجودم را در قلبمقلبم را در چشمانمچشمانم را در زبانم خلاصه می کنمتا بگویم روز تولدت مبارک باد...
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافتامروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشقخود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . . .تولدت مبارک...
ناز دانه امدیگر تو را نمی نویسم ،،نمی سرایمتمرا با شعر و شاعری چه کار ،،،میخواهم زراعت کنم،تو را باید کاشت درست وسط قلبم ،،،میان چشمهایم و روی لبهایم ،،تو را باید جور دیگری دوست داشت......
لبان توهمان شکوفه انار استکه در قلبم رویده...
دستهایمبرای نوشتن از توو قلبم برای عاشقانه گفتن برای توهر روز می تپدتو آغازگر تمام عاشقانه های منی️️️️...
به قلبم افتخار می کنمبازی داده شد، سوخته،شکستهاما هنوزم کار میکنه......
️تا نَفَس دارم بِدون قلبم اقامتگاه توست️️️...
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است....
امروز من بسیار از تو دورمولی قلبم و شور و اشتیاقمباتو و در کنار توست، امروز و برای همیشهروز زن مبارک، عشقم...
قلبم فقط تورو میخاد فقط تو...
کسی جاتو نمیگیره تو قلبم...
هدیهی من به تو عشقیه که در قلبم دارم و تا آخرین لحظهی عمرم هر ثانیه این هدیه رو تقدیمت میکنم.ولنتاین مبارک عشق زیبای من...
تو مرجانیتو در جانیتو مروارید غلتانیاگر قلبم صدف باشدمیان آنتو پنهانی...
تا نفس دارمقلبم اقامتگاه توست...
قلبم به عشق تو میتپه...
در راهم سبز شوتا فقط دوباره ببینمت!همان گونه که ناخودآگاهدر قلبم سبز شدی و تو را در وجودم دیدم!️️️...