دل دیوانه پرستم به تو مایل شده است
تو شدی قبله و شد قبله نما این دل من...
آمدی...عشق به این قلب پر از غم دادی
بی تو ای حضرت خورشید دلم تاریک است...
شده ام مست و پریشان و کمی هم مجنون
بی تو ای حضرت دلدار دلم بارانی است...
بی تو غزل نمی شود واژه ی شعرهای من
ای به فدای تو همه ثانیه های عاشقی...
هر چه گفتم عاشقم گفتی که من هم خواهرت
من که خواهر داشتم، لعنت به چشم خواهری...
آمدم شعر بگویم که غمم کم بشود
ناگهان از تو نوشتم دلم از دستم رفت...