متن نیرنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نیرنگ
داستانک «صاحبخانه»
همه آنها را دعوت کرد آن هم با هزار ترفند و چرب زبانی تا قدم رنجه بفرمایند و این دعوت را به فال نیک بگیرند که برای آنها هدیههای بسیار زیادی در نظر گرفته و آنها هم که گویی غافلگیر شده باشند به سرعت سوار مرکبهای خود شدند...
از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...
پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از
عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است ...
خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...
از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...
خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام
از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...