شنبه , ۱۰ آذر ۱۴۰۳
می دانی از وقتی دلبسته ات شده امهمه جابوی بهشت می دهد؟...
تو در یادم چو معبودی...
یک روز نبینمت دلم میگیرد...
عشق یعنیدر میان غصههای زندگییک نفر باشد که آرامت کند......
دلیل آرامشمی...
کاش یک صبحهوای مرا دلت بهانه کند ......
ما که سالهاست بهم رسیدیم برای همه عشاق ارزومندم این وصال را...
فکرت نمیذاره بخوابم...
من از قول مردانههیچ خیری ندیده ام...اگر خیلی مردی قول زنانه بده!!!...
گفته بودند که عاشق بشوی میمیریاولین تجربه ام بود ، چه می دانستم ......
دوست داشتنی ترین منی...
یه نفرشریک زندگیم شدقشنگیاشو دزدید و رفت......
این جای خالی که تو سینم هستقبلا ی روزی جای قلبم بود......
از گلی که نچیده امعطری به سر انگشتم نیستخاری در دل است....
من همانمکه شروعش کردی!نکند دل بِکنیدل ندهیبی سر و سامان بشوم...!...
همه ی دنیا یه طرف،عشق زندگیم یه طرف...
بهمن خاص بودبعد ماه شدهمونی که با همه فرق داره...
بالاترین سرعت دنیاسرعت رنگ عوض کردن آدم هاس…...
همین که دارمت کافیه واسه یه عمر خوشبختی...
همین که مال منی ،همین که دارمت... همین یعنی خود خود خوشبختی...
موسیقی مورد علاقه ی من صدای توست...
من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام...
به غیر با تو بودن ، دلم آرزو ندارد...
تحمل کردن قهر تو رایک استکان بس نیست تسلی دادن این فاجعه میخانه میخواهد ......
بهتر است کسی را بخواهی و نداشته باشی ، تا اینکه او را داشته باشی و نخواهی !...
به گلستان نروم تا تو در آغوش منی...
صد حیف که ما پیرِ جهاندیده نبودیمروزئ که رسیدیم …به ایامِ جوانی....
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقهر دم آید غمی از نو به مبارک بادم...
درقلب بوسه هااحساسفراتر از نگاه .....
درسرزمینمزنانبه اسارت دست مردانیدرآمده اند به نامتعهد...
دلبسته شدن حس قشنگی است ولی نهبگذار که با بی کسی ام انس بگیرم ......
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !...
آغوش تو برای زمستان من بس است...
سرما را مجال حرف نیست ازگرمی حضور تو...
رابطه ای که توش التماس باشه …ساعت ۹ بزارین دم در خونه تا شهرداری ببره …...
پرنده ای نفرین شده ایمکه سهممان از پریدنتنها در بازی کلاغ پر است…...
کلمه ای وجود نداره تا بتونه شدت دلتنگیمو برات توصیف کنه ️️️...
باز شب شددر خیالممقصدمآغوش توست ... ️️️...
و از تمام جهان...سهم من تو باشی و بس ️️️...
امشب کم توقع شده ام !آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ”تو”...
مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند...
سیاهی لبهایم از سیگار نیست…!سیاه پوش هزار حرفه نگفته است…...
خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !...
برف ببارد یا بارانبرای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !...
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد !...
بی تابی نکن !هی نپرس پس کی برف می بارد ؟موهای پدرت را نگاه کن …...
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین …دارد رد پاهایت را می پوشاند برف !...
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوسپر دلهره مانند زمستان هراز است...
معرفتی که تو داری ، هیچ کس نداره تولدت مبارک رفیق جان با معرفت...
کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود …...