پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
💕💕💕💕آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شدآن جوانی که رهایش کرده بودی، پیر شدآفتاب انتظارت آن قَدر تابید کهپهنه دریای عشقم عاقبت تبخیر شدمن همانم که پُر از شور رسیدن بود؟ نهاز تمام زندگی چشم و دل من سیر شدشور و شوقِ زندگی بعد از تو افتاد از سرمروزهای جمعه نه، هر روز من دل گیر شدبد شدی با من، منم با کل دنیا بد شدمبد شدن بعد از تو راحت، مسری و واگیر شدگریه می کردم نشد جوری که باید خوب دیدچهره ای تار و پریشان آخرین تصو...
تنهایی را ، جار نزن اینجا تن ها یی رها شده در آغوش ِ بی کسی نسرین حسینی...
درشب سرد سکوت بی کسی تنها شدمدیگر حتی بر زبان نامت نمیاد برو اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
پیرزن تنهایی بود بی بی زهرایخچال نداشتشاید پول نداشت یا شاید احساس نیاز نمی کردآن وقت ها کسی زیاد گوشت و آذوقه تو یخچال نمی گذاشت. اگر پول داشتند روزانه می خریدند غذایی می پختند و خلاصبی بی مثل خیلی ها برای آب خنک کوزه داشت اما آب یخ خیلی دوست می داشت.به قول خودش: جگرش حال میومد با آب یخ.دم غروب راه می اُفتاد می آمد خانه ما و موقع رفتن یک قالب بزرگ یخ می گرفت و می رفتحواسمان نبود اما این یخ گرفتن ها بهانه ای بود برای درآمدن از بی کس...
همه ی عمرم را منتظر بودممنتظر کسی که بدون قضاوت من را درک کندو بدون هیچ توقعی دوستم داشته باشد!!!!...
ای خالق کون و مکان بنگر که جانم می روددر هجر او ای مهربان ، تاب و توانم می روددر آرزوی وصل با آن صاحب حسن و جمالاحساس زیبا و خوشم با دل سِتانم می رودمن تشنه ی دیدار یار ، او در پی آب روانآن غنچهٔ شیرین زبان از گل سِتانم می روددردا که بی او خسته ام ، دل از همه بگسسته ام می خواهمش از عمق جان ، با جسم و جانم می رود ای وای از این دلواپسی مُردم دگر از بی کسی بی روی آن ماه جهان ، روح و روانم می رود دلدادهٔ رویش منم ، سرگ...
خواستی کسم باشی!بی کسم کردی و رفتی .حجت اله حبیبی...
تو نباشی، شعرهایم بی کَس استهر چه گویم، مهملاتی بیش نیستشورِ شعرم از تو می گیرد نشانپس بتابان نورِ خود را بی امانشیما رحمانی...
جنازه ی عشقی را بر دستانم تشیع میکنم که بدون او خود جنازه ای بیش نیستمببار بر سر دلم آسمان، تا درد بی کسی ام تمام درد های عالم را محکوم به بی دردی کندببار و نترس زین پس غریبه ای خواهم بود که عشق برایش دروغی بیش نخواهد بود دروغی به رنگ دویدن ها و نرسیدن ها.باران کریمی آرپناهی تاریخ انتشار۲۵ تیرماه ۱۴۰۲...
من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !...
من پیش شما سوختم از بی کسیِ خویشدیدید مرا چشم بر این حادثه بستید!یک عهد میانِ من و تنهایی تان بودرسمی که خدا دید! خدا دید شکستید!در راه شما هیچ به منزل نرسیدماز بس که پر از چاه، پر از چاله و پستید!| شاعر: سیامک عشقعلی |...
دیدی آرام آرام بعد تو دلم نیمه شبها به بی کسی؛ صدایم به سکوت، چشام به تاریکی عادت کردند؟...
از من چه مانده ؟توده ای در انزوایِ بی کسیدر نهایتی بر فرجام از نرسیدن هاشکسته پلی که از وجود من گذر می کنند و امّا...کسی برای ترمیمِ من نمی کوشد✍ سردار...
سر نوشتم نکند چِرک نویسی شده یاناخدا بوده که گندی زده بر هر ورقمغصه های بی کسی ام را نخوری مانده هنوزآخرین بسته ی سیگار ودو پیک عرقمشاعر: کمال حسینیان...
تا شب نروی روز به جایی نرسیاین جاده به رفت به دیار بی کسی...
داشتنِ چیزی برای گفتن و نبودنِ کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است. اوج بی کسی ست ...- جنگجوی عشق- گلنن دویل ملتن...
نشسته ام که برای تو از زمانه بگویممنی که زاده شدم شعر عاشقانه بگویمعزا گرفته ام از اینکه باید آخر شعرماز آن دمی که تو هم می شوی روانه بگویمبه غم نشسته چنان باورم که باید از این پسبه خنده های خودم بغض شادمانه بگویمبرای بی کسی ام بس همین که حرف دلم رانشد برای کسی جز اثاث خانه بگویمبمان، انار برایت شکسته ام که غمم رابه این بهانه برای تو دانه دانه بگویم......
خدا اشنای غریبی که در هیاهوی زندگی گمش کرده ایمهمینجاست ، درست کنار من و توولی حضور همیشگی اش باعث شدهیادش کم رنگ شود ، میان فکرمانحرف هایماناعمالماناما همین حضور دائمی اش قشنگ ترین تکرار دنیاو نگاه مهربانش تجلی زیباترین عشق هاست.دلت نگیرد از بی مهری هایادت باشد به جبران تمام بی کسی هایت خدایی داری فراتر از حد تصور بخشنده.زهراغفران...
دلبسته شدن حس قشنگی است ولی نهبگذار که با بی کسی ام انس بگیرم ......
سخت است که تنهایی خود رابچلانی تا چکه کندبی کسی از گوشه چشمت .. ....
دل بسته شدنحس قشنگی ستولی نه...بگذار که با بی کسی ام انس بگیرم...
مدت هاستنه به آمدن کسی دلخوشمنه از رفتن کسی دلگیر...بی کسی هم عالمی دارد......
نهدر اینبیکسیامبویکسیمیآیدنهدراینبینفسی،همنفسیمیآید......
دلبسته شدن حس قشنگیست ولی نهبگذار که با بی کسیام انس بگیرم...
دلبسته شدن حس قشنگیست ولی نه ..بگذار که با بی کسی ام انس بگیرم...
تلخی بی کسی امقهوه ی مر غوبم کرد...
امّا دیدی...آرام آرام دلمان به بی کسیصدایمان به سکوت وچشم هایمان به تاریکی عادت کرد......
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند...