شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
گذری خواهی کرد..بر گلستان کسی گر گذری خواهی کردیک دم آرام بشین در نفسش تا نفسی تازه کنی شاید آن گل به هوایت نفسش را به تو آغشته کند...
از طلوع آفتاب روی دوستدر زمستان مژده ی بهار می آیدسرود و نغمه ی نوروزبه گلستان شور هزار می آیدفیروزه سمیعی...
دو برادر یکی خدمت پادشاه کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که :چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت :تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفته اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن....
بی مقدمه می گویمقصه ی بودن توآخرش پنجره ا ی باز روبه گلستان گل است... (فروغ گودرزی)...
از ورق گردانی وضع جهان غافل مباش صبح و شام این گلستان انقلاب رنگهاست...
عید قرباندل بریدم از همه تا جان و جانانم شویدلبر و دلداده ی پیدا و پنهانم شویکوچه کوچه آمدم از انتهای شهر شبتا شعاع روشنی از ماه تابانم شویمن خسی بودم که در میقاتی از دلدادگیآمدم تا مقصد و ماوا و سامانم شویبر سر سوز و شرارِ اشتیاقت سوختمرخ نما تا شعله هایی از گلستانم شویسرنهادم زیر تیغ عاشقی دستور چیست؟همتی کن تا مرام و دین و ایمانم شویجان اسماعیل ها آماده فرمان توستدشنه برکش تا نشان عید قربانم شویکعبه معبو...
آی !بازکن پنجره راباز کن پنجره رادر بگشاکه بهاران آمد!که شکفته گل سرخبه گلستان آمد!...
در طاق های بلندِ آسمانهر شب بهاری استگُل های سرخِ بی شماریدر جامِ زرّین می شکوفندگویی فروغی می تابد از آن ابرهای ارغوانیبر موجِ گُل هاای کاش بر ابرِ سپیدی می نشستمهمراه با نور و نسیمیتا آن گلستان می رسیدم...
باز کن پنجره را که بهاران آمدکه شکفته گل سرخ به گلستان آمد سال نو مبارک...
باز کن پنجره را ، که بهاران آمد / که شکفته گل سرخ ، به گلستان آمدسال نو مبارک . . ....
حالم را که میپرسد، خوب میشوم !اگر در حال سوختن در آتشی باشم، آتشم گلستان میشود! اگر در دل نهنگی باشم، نهنگ تفم میکند روی ساحل! اگر در حال بریدن سرم باشند، وحی میشود چاقو را زمین بگذارند و در آغوشم بکشند!حالم را که میپرسد پلاسکوی درونم تبدیل به پالادیوم میشود! خرابههای بمم تبدیل به چهلستون میشود! صدای نکرهام گوگوش میشود ...ذوق میشوم شوق میشوم، بچهی شاد سرکوچه میشوم، بنز میشوم، پنهلوپه کروز میشوم، عزیز میشوم ......
به گلستان نروم تا تو در آغوش منی...
زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش بیش نیست !...
از ورقگردانیِ وضعِ جهان غافل مباشصبح و شامِ این گلستان انقلابِ رنگهاست !...
به گلستان نرومتا تو در آغوش منی...
مهر، ماه رویش نور و حرارت دانایی است.فرا رسیدن بهار تعلیم و تربیت بر معلمان و اساتید،باغبانان بوستان علم و دانش و گلهای شکفته گلستان مهر دانش اموزان عزیز مبارک...
گر به اقلیم عشق رو آری همه آفاق گلستان بینی آنچه بینی دلت همان خواهدوآنچه خواهد دلت همان بینی...