شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
کوچه پس کوچه های قلبتچه جای امنی برای قدم های من استدوست داشتنت قشنگ،عشقت پر از امنیتو خواستنت پر از لطافت استحالا با این همه خوبیچرا من هم تو را نخواهم؟میخواهمت جان دلمبا تمام قلبم ......
زشت استکه شاعر وسط خواندن یک شعربا آمدن واژه ی "برگرد" بِگرید....زشت است،ولی زشت تر این است کهعشقت بر شانه ی یک آدم نامرد بِگرید... ...
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته......
اکنون جهانمفردای فرداهاروز و شبدر تو و عشقتخلاصه گشته است....
آن هِنگامکه چشم بر جهانم گشودیجهانم، زیر و رو گشت؛آسمانِ دلم آبیتر و شفافتر گشت؛هر آنچه نفرت و سیاهی گرداگردم ریشه افکنده بود؛ با خورشیدِ نگاهتسست و نابود گشت؛عشقت آفتابوارنه بر من تابید ونقابها را از چهرهامزدود؛آری؛ وجود تو روشنایی بخشراهم گشت......
تنها این را می دانمکه دوس داشتنتلحظهلحظه یزندگیم را می سازدو عشقتذرهذره یوجودم را......
به حد دریا که عمیق است وخروشان ..عشقت در من در جریان است ......
عشقت گرفته از دل ما اختیار را...
خوشبختی یعنی عشقت بشه مامان نینیات...
چه حسه خوبیه…..شبا موقع خواب عشقت سرشو بذاره رو دستای مردونت…..با موهاش بازی کنی….چشماشو ببوسی…..اروم اروم تو بغلت خوابش بگیره….ولی تو هنوز بیداری…دوست داری فقط نگاش کنی….همینطوری که داری نگاهش میکنی….اشکات سرازیر بشه….تو دلت پیش خودت بگی…. نباشی ….میمیرم…....
خوشحالی یعنی اینکه عشقت بهمنی باشه...
ғʀᴏᴍ ᴀ ᴅᴀʏ ᴏɴ ʜᴇ·s ɴᴏᴛ ʏᴏᴜʀ ʟᴏᴠᴇ ʜᴇ·s ʏᴏᴜʀ ᴇᴠᴇʀʏᴛʜɪɴɢاز یه جایی به بعد اون دیگه عشقت نیست تموم وجودته️ ️️️...
ایکاش عاشقانه با من بمانی ای عشق تو در هوای عشقم من در هوای عشقت!...
جار می زنمعشقت رابر گستره ی این شهرتا بدانند که تو تکرار نمی شوی....
عشقت به دلم درآمد و شاد برفتباز آمد و رَختِ خویش بنهاد برفت !گفتم به تکلف دو سه روزی بنشینبنشست و کنون رفتنش از یاد برفت...
به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستمبیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستماگر چه خرمن عمرم غم تو داد به بادبه خاک پای عزیزت که عهد نشکستم...
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد هر چه خوبی بکنی با دل تو بد باش...
وقتی دستت تو دست عشقتهو آروم یه فشار کوچیک به دستت میده…بی تفاوت از این فشار رد نشیاداره باهات حرف میزنهمیگه دوستت داره!میگه هواتو داره!میگه حواست به من باشه!میگه حواسش بهت هس!میگه تنها نیستیا!این یعنی نهایت آرامش...
شاعرم از نگهت باز غزل میسازمقصه ی ناز تو را من همه شب دمسازمدل شود کاغذ و اشکم چو قلم از عشقتمینویسم ز تو ای ماه قشنگ و نازم...
مهربانم/جانم/نبضم ضربانمدست من نیست /عشقت افتاده به جانم...
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشدهر چه خوبی بکنی با دل تو بد باشد...
تسلا میدهد دل را غم عشقت...