آن هِنگام
که چشم بر جهانم گشودی
جهانم، زیر و رو گشت؛
آسمانِ دلم آبیتر و شفافتر گشت؛
هر آنچه نفرت و سیاهی گرداگردم
ریشه افکنده بود؛ با خورشیدِ نگاهت
سست و نابود گشت؛
عشقت آفتابوارنه بر من تابید و
نقابها را از چهرهام
زدود؛
آری؛
وجود تو روشنایی بخش
راهم گشت...
ZibaMatn.IR