متن استوری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات استوری
گاهی دلم میخواهد
بیدار نشوم،
بگذارم دنیا
همیشه مرا
زیبای خفته ببیند…
در آغوش خواب،
همیشه خودم را
زیبای خفتهای میبینم
که به رؤیای تو پناه برده است.
گاهی پلکهایم را که میبندم،
جهان خاموش میشود
و فقط تویی که در خوابم
زنده میمانی…
🍂
درختان لخت شدهاند
مثل دلم
که بیلبخند تو
پاییز را
با تمام برگهایش
گریه میکند.
باد میوزد،
و من
در پیچوتاب شال گردنم
دنبال ردِ آغوشت میگردم…
تو نیستی،
اما پاییز
همهچیز را به یادت میآورد
🍁
پاییز آمد
و برگها،
مثل خاطرات تو
یکییکی از شاخههای دلم افتادند…
بیصدا،
بیادعا،
اما با درد.
🌙
شبهای پاییز
سردند…
اما من
با فکر تو
دستهایم را
در جیب خاطراتت گرم میکنم.
«برف میبارد،
و من به تو فکر میکنم…
به آغوشی که از هزار پتو گرمتر است،
و لبخندی که زمستان را بهار میکند.»
پاییز،
هدیهایست از آسمان
برای دلهایی که خستهاند،
هدیهای پیچیده در برگهای طلایی
و بوی خاک نمزده.
تابستان آرام از شاخهها فرو ریخت،
و پاییز
با ردای زرینش
در آستانهی جهان ایستاد…
چه دلپذیر است این تغییر،
انگار روح زمین تازه متولد میشود.
گر تو عروس شوی جای من در مراسمت خالیست ...
اما تو در مراسمم بیا
طعم حلوای مادرم عالیست :
پادشاه جهنـٌم خـدت باش نه کـارگر بهـشـت دیــگـران🤞
من به خدا اعتقاد دارم ولی ...
نظرم به شیطان نزدیکتره، سلیقهمون یکیه، میدونی ایده هامون بهم میخوره، تایپ شخصیتیمون بهم نزدیکه :)
بیمنظره...
مثل گلدان بدون گل روی میز،
استکان بدون چای کنار سماور،
ساعتی که عقربه ندارد
و دری فاقد دستگیره؛
هرجا و هرچیز را نگاه میکنم پر است از بلااستفاده بودن؛
لبریز از نقص؛
تهی از حیات.
مثل من بدون تو،
که به هیچ کار نمیآید.
دستانم را با «ها» کردن گرم می کنم؛
و «آه» کشیدنم بخاری می شود، نوازشگرِ منظره ی شیشه های این فصل سپید.
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
خستگی این روزها نفسی است در سینه حبس؛
که حتی رمغی برای بازدمش در تن نیست...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
لمس دیوارهای جهان
لطفا هوامو داشته باش خدا ،
²¹مهر
تمام آدمها و تمام زمانها خود ما هستیم و چیز دیگری وجود ندارد. اعمال و افکار ما قبل از ما بودند و بعد از ما هم هستند. / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/
آدم دیر میفهمد هدف نباید مقصد باشد. چون خود راه هم جزیی از مقصد است. هر تکه اش یک مقصد است. بعضی موقعها حتى فکر میکنم مقصد اصلاً مقصد نیست. مقصد بهانه است. آنچه که اصل و اساس است جاده و راهی است که تو را میرساند به مقصد چون...
وقتی بچه به دنیا میآید فقط زبان گریه و خنده را بلد است. برای همین گریه میکند و میخندد که حرف زده باشد. سالها طول میکشد تا آن بچه زبان ما را یاد بگیرد . و وقتی میمیرد باز زبانی را که سالها یاد گرفته، فراموش میکند . او می...
معجزه سراغ کسانی می آید که باورش دارند . و مرده ها بیشتر از همه معجزه ها را باور میکنند . واقعیت آدم را بدجوری مأیوس میکند ، انگار ته ته دنیا هیچ چیزی نیست. پس مجبوری به روش خودت بچسبی به چیزهایی که فکر میکنی هستند و باورشان داری...