متن خواب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خواب
گاهی دلم میخواهد
بیدار نشوم،
بگذارم دنیا
همیشه مرا
زیبای خفته ببیند…
در آغوش خواب،
همیشه خودم را
زیبای خفتهای میبینم
که به رؤیای تو پناه برده است.
گاهی پلکهایم را که میبندم،
جهان خاموش میشود
و فقط تویی که در خوابم
زنده میمانی…
در من
خیال کسی ست
که از شبهای بیپنجره
میگذرد
و من
با هر نفس
شاخهای از جانم را
به او میسپارم
تا شاید
در خوابش
بشکفد...
وقتی میآیی به خوابم
ماه، از دهان ساعت بیرون میریزد
و لبخندت
چون پرندهای از جنس شکوفهی بهاری
در آسمانِ بالشهایم پرواز میکند
زمین،
با رگهای آتشینِ وسوسه
به سمت ما خم میشود
و عشق،
درون پیراهنم
شروع به تپیدن میکند
بیآنکه قلبی در کار باشد
بیا
تا جهان از...
ای رها در ره ما؟
در باد گم شدی
یا در خوابِ ماه؟
صدای قدمهایت
از لابهلای رؤیاها
به گوشم میرسد
مثل پرندهای
که در آینه پرواز میکند
تو را در انعکاسِ باران
جستوجو میکنم
و در شکافِ زمان
نامت را
با نور مینویسم
خستگی رهایم نمیکند
قلبم دیوانه شده
تپش هایش نامیزان است
چشمانم فصلی پُر باران را رقم زده
ذهنم غرق شده در خیالات
گویا نجاتی در کار نیست
دلم چند روزی خواب تخت می خواهد
راستی
نمیشود همین تابستان
من به خواب زمستانی فرو رَوم .
برو بخواب! ز درد شبانه هیچ مگو
برای کار خود از درد شانه هیچ مگو
کمر ببند و بکوش از طلوع تا به غروب
دهن ببند و ز اسرار خانه هیچ مگو
به لاک خویش در آیو دروغِ خلق مبین
ز خویش بر احدی صادقانه هیچ مگو
اگر سقای فلک...
باز جمعه است
بیخیال دلتنگی و حالش
وقتی تو در قلبم جای داری
خواب کنار تو بیشتر می چسبد .
می شود حتی به خواب هم شده
بیایی برای درد و دل
آخر از دلشوره گی
بس اشک چشمانم
روی قاب عکس ریخته
شوره بسته است....
باز جمعه است
بیخیال دلتنگی و حالش
وقتی تو در قلبم جای داری
خواب کنار تو بیشتر می چسبد .
مدت هاست رفته ای
نبودنت و جای خالی ات
مرا تنگ به آغوش می کشد
کاش حتی به خواب هم شده
یکبار می آمدی و میگفتی
من این هم آغوشی را نخواهم
که را باید ببینم .
من به زیباییت بارها غبطه خواهم خورد
به عطر گیسویت شب بو را خواب خواهد بُرد
هر کجا باشم با تو عاشقی ها خواهم کرد
مصرع به مصرع برایت در این عشق خواهم مُرد
زیبای خفته..
خفته در خوابست و بیدارش کنید
با دو صد اندیشه هوشیارش کنید
خفته در خوابست آخر تا به کی
تا به کی افسرده بیمارش کنید
این غزل خواندم بدانند مردمان
مردمان وقتست که پربارش کنید
نامش ایرانست نامش زنده باد
مرز شیرانست دلیرانش کنید
میدمد خورشید تاریخ وطن...
کمی بیشتر کنارم بمان
زیر آن باران پاییزی که
التماس هایم را ندیدی
اشک هایم گلاویز با باران
بازهم ندیدی
اما اینجا نه پاییز نه باران نه دنیای واقعی است
این خواب به صد بیداری می ارزد
پس تو را جان کسی که دوستش داری
کمی بیشتر بمان ...
ماهِ شب
از قابِ چشمانِ بسته میگذرد
و واژهها
مثل ماهیهای بلور
در ذهنم شنا میکنند.
بر شانهی باد
ردی از نقره میکشد
و خواب،
به شکلِ پروانهای تار
در نورِ او
ذوب میشود...
پشت پنجره،
گلدانی ایستاده
با برگهای سبز و عطرافشان،
که هر شب
رؤیای پرواز میبیند...
و من تماشا میکنم
چگونه گلبرگهای سرخش
در آسمان اتاق
به پروانه بدل میشوند
و میرقصند...
در آینهی چشم تو
درختان،
رقصی آرام میگیرند.
موهای آویزانت
چون بادِ تابستان،
جهان را
به نرمی میچرخانند.
ابر،
از روی شانهات
پر میکشد
تا دلِ آبیِ آسمان.
کبوتران سپید،
در خوابِ رویاهایت
پنهاناند.
امشب،
خیالها
چو چراغانی خاموشاند،
و ماه،
قطرهقطره
از سقفِ شب
میچکد
بر آینهی چشمانت.
گویند دوای درد هجران خواب است
بیداریِ شب بزرگ ترین مرداب است
یک شب که رساند خیال تو جان بر لب
خوابیدم و آمدی به خوابم آن شب