گر شِکند دلِ مرا ، جان بدهم به دل شکن ..
برخاستن از جان و جهان مشکل نیست! مشکل ز سر کوی تو،برخواستن است..
من مرد خریدارم یک بوسه به چند ای جان...
بی صورت او مجلس ما را نمکی نیست ...
مست و خرامان می رود در دل خیال یار من..
خانه گرفت عشق تو ناگه در جوار جان...
♡ اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو...
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی ؟!
سپارم به تو جان که جان را تو جانی..️
در گل بمانده پای دل ...
غربت آن است که با جمعی و جانانت نیست
سخت نازک گشت جانم از لطافت های عشق...
طعنه زند مرا ز کین : رو صنمی دگر گزین! در دو جهان یکی بگو؛ کو صنمی؟ کجا دگر؟
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟ جز غم ..
عید نمی دهد فَرح بی نظر هلال تو عجل لولیک الفرج
بمیرم در وفای تو که تو درمانِ درمانی
تا تو رفتی من دگر خوش نیستم...
وز سینه جدا مشو که جانی ...️
من بی دلم ای نگار و تو دلداری
تویی می ! واجب آید باده خوردن ...
تویکی نباشی تو هزار تویی...
جان فدای یارِ دل رنجان من...
من غیر تو را گُزین ندارم ، چه کنم ؟