متن ادبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ادبی
هرگاه به اسمان خیره می شوم
اسمان مرا به اغوش خویش فرا می خواند
روی پیراهن بلند سفید ابری اش دراز به دراز پهن می شوم اسوده غلطی میزنم دستانم را زیر دستانم می گذارم اسوده سوت می زنم
بلند بلند می خندم ..
و ارام ارام در رویای زیبایم...
تو چنان
ماهی کوچکی ؛
میان تنگ چشمانم .
با اولین باران بیوقت شبانگاهی ،
تو را به اقیانوس رها خواهم کرد.
مسیح در آشپزخانه است
دست هایش چنگ می زنند
در میان قابلمه ها
نان در دستانش خاکستر می شود
و آب
چون خون
از شیر فواره می زند
چاقوهای تیز
به صلیبش می خندند
و دیگ های بهشت
دود اندود
مثل دعاهای بی صدا
در دل شب می جوشد
بر...
مراد لاهوتیان
رنج و محنت ما بود
که حاصل شد
به نام مردانی که صدایشان سکوت است و سکوتشان فریاد...
مردان سرزمین من، شما قصیده هایی هستید که هیچ شاعری نتوانسته است زیبایی تان را بسراید. شما قله هایی هستید که زیر بار زندگی خم شده اند، اما هرگز فرو نریخته اند. شما شب هایی هستید که ستارگانشان را به...
تو
در
برابر
چشمانم
نیستی؛
اما
تمامِ
آنچه
میبینم
تویی!
در من منی پنهان است، با خیال درگیر..
گفت:
چشمانت گواه است که قلبت در چنگ اندوهی فشرده می شود
«از خودم برایت بگویم؟ از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، از شب؟ از کجا برایت بگویم؟ جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟!»
- عباس معروفی
درد
عبور
میکند
و
رَدِ
آن
درد
معنایِ
ما
را
تغییر
می دهد..!
سلام بر مادرم
تنها پناه جانِ غمینم
آریا ابراهیمی
تیره گی ها که گذشت
فصل گل دادن ماست
آریا ابراهیمی
می دانی فرق آثار من با بقیه در چیه؟ در این است که در آثار من فرق مرده ها، زنده ها ، اشیا ،رنگها ، تیرگی ، روشنایی و موسیقی و سکوت با هم معلوم نیست. معلوم نیست این کجا شروع می شود و آن تمام می شود. چون اصلاً...
عاشق شوید
عشق
مرگ را می تاراند...
آریا ابراهیمی
و
سیب
همچنان محبوب ترین میوه
میان آدمهاست...!!
آریا ابراهیمی
در مسیر خورشید تاختیم تا آن دم که سایه هایمان از ما پیشی گرفتندبه شب نشستیم هرگز اما به آن دل نسپردیم از این که طلوع ناگزیر اگر پیش از تنفس صبح، جان داده باشیم طلوع آفتاب بی معناست
ناخوانده ها زیاد است از نوشته های پر محتوای نویسندگان .
ما از رؤیای پرنده ای اسیر در قفس می گوییم...
آریا ابراهیمی
بهاری، گل به شوق تو می روید...!
آریا ابراهیمی