پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بعد این همه سال می فهمید زندگی چه اخلاق سگی دارد . می دانست اگر چه نمی داند کجا می رود ولی باز باید برود. این خیلی شانس است آدم بتواند تو همان روزهایی که ازش فرار می کرده باز زندگی کند و این بار بفهمد کیف هر چیز تو خودش است و تو تلخ ترین تکه اش. لذتهای زیادی را چشیده بود و به کشورهای زیادی رفته بود . و حالا می دید که رسیده به اینجا که کاش مثل بقیه بود . زندگی عادی ای داشت و بچه ای سرماخورده با دماغی آویزان و میز صبحانه ای شلوغ و درهم و نگرانی ...
علامت آدمی که تو تله افتاده این است که مزه ی هیچ چیزی را درست و حسابی نمی فهمد ، حتا متوجه ی تلخی و شیرینی حوادث دیگر نمی شود . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
در زندگی هر چیزی ، حتی بهترین و زیبا تر ین چیز ها یی که وجود دارد به سرعت می تواند تبدیل به تله بشود و هر تله ای تبدیل به فرصت و رو شنایی./ محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
می دانی علت مرگ وزندگی آدم ها چیست ؟ احتمالات است .کسانی که قواعد احتمالات را نادیده می گیرند زودتر از آن چه که باید نابود می شوند یا صحنه را ترک می کنند . آدم های باهوش و خوش شانس کسانی هستند که احتمالات را می بینند و بهش احترام می گذارند . تمام اختراعات و ابتکارات بشر ، فر زند احتمالات دوری است که جدی گرفته شده . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
شبی به شدت مهربان شد،از فردای آن شب دیگر ندیدمش...بعضی از مهربانی ها بی دلیل نیست...
دل سپردم به خدا هر چه که او خواست، همان...
تب کرده است احساسم در کابوس شب هایم هذیان می گوید آمدنت را...
امابراى من،تو آن همیشه اى......
من زمستان شدنم را به کجا شکوه برم؟ روزی این مزرعه هم حالِ دلش عالی بود......
من دقیقا وقتی به فاصلمون پی بردم که:تو پروفایلتو عوض میکردی؛ در حالی که من دلتنگِ یهسلام تو تعداد کلمات جمله های قبلیمون رو میشمردم.-w...
حمیمم عیب خاموشی مزن بر سروِ رعنایم، بیابی هم سکوتی هم سکونی در خراب آباد (مهدی فصیحی رامندی)...
پول خون های زیادی گردنت افتاده استکشته مرده می دهد از بس پروفایل شما...
صبرت که تموم شد نرومعرفت تازه از اینجا شروع میشه👽✋🏿ددپول...
اِجتماعی بودنّ با همه صحبت کردن لاس زدَن نیست.؛ اجتماعی بودن یعنی بدونیدّ کجا وبا چه کَسی وبا چه لَفظی صحبت کنید !!!...
باتظاهر به بی تفاوتی نسبت بهش جذاب نمیشی ، زمانش بیشتر شد .فقط احساس خوبی که به تو داره رو کم کم ازبین میره سرد میشه عادی میشه ...ددپول...
مگه میشه دیدت وعاشق نشد / دلم بعدتودل سابق نشد...
من هنوزم دچار چشماتمچیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و توو « فِرندای فیس بوکم» نیستعکستو احمقانه می بوسمتو که احساسمو نمی فهمی حسمو وقت ِ دیدن ِ پسری که نمیشناسمو نمی فهمیوقتی « لایکش » میوفته رو عکستبی هوا پشت ِ میز می لرزم وقتی لحنش صمیمی و گرمهوقتی میگه عزیز ... می لرزمتک تک ِ دوستات مشکوکنپسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ حتی اون آدمایی که رفتنبا یه دختر توی « ریلیشن شیپ »گاهی دستم میره رو « د...
هیهات از این خیال محالت که در سرست ......
نیستی نبض واژه ها کند می زند ......
خنده بدمستی است در ایّامِ ما، هشیار باش...
نمی اندیشد از ژولیده مویی هر که مجنون شد......
ما به تو مُستأنسیم، تو به چه مُستوحشی؟...
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن...
تکیه بر عشق تو دارم،تکیه گاهم پیر نیست......
درد را با دردمندان التفاتی دیگر است.......
کیست جز گریه به دلتنگی ما رحم کند..؟...
چیستم؟!_خاطره_زخم_فراموش_شده.....
لیلایِ هراسنده نهتمثیلِ زن این نیست...
جهان پُر شمسِ تبریز است، مردی کو چو مولانا؟...
نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را......
کفاف ِحسرت ما را زمین نخواهد داد ... ...
تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما......
شرح گیسوی تو را دیوانِ تشویشیم ما...
چشم تو به دل فرصت نظّاره نبخشد......
هر ذره ای از آب و گلم در هوایِ توست......
وقتى از چشم تو افتادم ، دل مستم شکست.....
دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد......
فکر کن میان خندیدن ، بغض قوت غالبت باشد... ...
چه کرده ام که به هجرانِ تو سزاوارم ؟...
تسکین نیابد، جان من، صد بار اگر بینم تو را...
حیف باشد در میان جان و جانان پیرهن ......
هیچ سیلاب به دریا نرساند ما را......
و به راهِ آرزوهاهمه عمر جستجوها ...
نتوانم که زمانی ، نکنم یاد از تو ...!...
می توان یافت ز آغازِ وفا ، پایان را... ...
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ......
بی دهان تو کجاست طعم شراب..؟...
مرا چه جای دل باشد چو دل گشته ست جای تو......
یک دم به غم و محنت خویشم بگذارید...
اصلا به تو افتاد مسیرمکه بمیرم.......