متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
دلت را بهاری کن دخترم
اسفند با دسته گلی ، زیبا پیشوازمان آمده است
باران پاییزی غم ها را شسته است
برف زمستانی دلها را سفید کرده است
بهار آمده است بخند مادر
دلت سبز شده و لپت قرمزست
بخند مادر ،بوی عطر غنچه ها پیچیده است..
غم رفته و...
زیبا ترین حادثه ی عمر منی تــــــــو...
در این قبیله که دیدار روبرو جرم است
زبان دهکده لال است و گفتگو جرم است
بروی شانه طوفان رها نکن دیگر
حریر ملک ختن را که مو به مو جرم است
اگر چه حضرت حافظ وصال می طلبد
بگو به خواجه حذرکن که آرزو جرم است
نگو که سیب...
به من پیام میدی چه خبرا خبری نیس به جزدلتنگی میدونم کارداری گلم اما چه میشدمیزدی یک زنگی تومیدونی که فقط صدای تو به دل عاشقم آرامش میده وقتی حرفی میزنی صدای تو دل عاشقم نوازش میده
می بینی ؟
باز کرده دهان
شکوفهِ به تحسینت
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من که..
سرمای تاریکی اتش نبض را به اسارت گرفت
که خانه ای رنگین کمان پس از زمستان سردخانه ای رنگ ها شد
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من
که مبادا سرمایی صدایم ذوق غنچه ای شادت را به انجما ببرد...
باده چرا؟
مست می کند هر نفست جان مرا …
بیایم یکم عقب تر دوباره روز تولدت ، کارت بابات دستت بود و رفته بودی بیرون خرید قرار بود کلی چیز بخری که فقط یبار ازشون استفاده کنی ، چقدر باهات حرف زدم تا متوجه بشی که کارت اشتباهه و اسراف نکنی ، یادمه اولاش اصلا به پوشش اهمیت نمیدادی...
خوشحالی مگر خانه ما چقدر دور است که مدت هاست سر نمیزنی؟
پیر اگر باشم چه غم!؟
عِشقَت جوانم می کند...
زندگی پر از فراز و نشیب است،یکی از این فراز و نشیبها خود تویی! جالب است نه؟ تو شدهای بزرگترین فراز و نشیب این زندگی که آغاز و پایانش دست هیچکداممان نیست و من در این هیاهو گم شدهام، تنها کسی که میتواند مرا از این سردرگمی نجات دهد تویی،...
دل و دین باخته ام مست و خمارم بی تو
روز را توبه کنم شب به قمارم بی تو
می روم کنج خرابات نشینم تا صبح
هر نفس خسته ام و دل نگرانم بی تو
شهر در شهر همه شاعر چشم تو و من
سالها دربه در از ایل و...
چقدر برای چشمانم
شاعران شعر گفتند
فقط تو خوب
جای زخم هایم را
سطر به سطر سرودی
مرهم هایت را بردار
برویم یک جای دنج
زیر آفتابی که نیست
تا در سکوت مطلق مهتاب
طبق طبق
عاشقانه های جاری نشده
بر قلم را
تحفه قلبت دهم
فقط آهسته سر بر...
اشک
رد پای خاطرات را
کجا باید ببارد
قلب تو امن ترین جای جهان است
برخیز جانم
صبح دیدار است
آفتاب دارد به ما می خندد
نسیم صبحگاهی
رقص کنان از دم گیسویت
عطر عشق را به مشامم می رساند
برخیز و با لبخندت
دنیایم را به هم بریز
تا من خودم را
در آینه ی چشم هایت ببینم
و دلبرانه ترین واژه هایم را...
هر شب مرا خیال تو...
آید به مهمانی من...
میهن، چشای نازته
اون مقتلِ دلبازته
بازم رجز واسم بخون
میهن، صدای نازته
ناز چشمان سیاهش میکشد آخر مرا...
اما، من به جان دادن در چشم سیاهش راضی ام...