متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
تو برای من مثل پاتریکی برای باباسفنجیای..
آروم، صمیمی، با دلی به پاکیِ یه صدف توی آبای زلال. تو اون آدمی هستی که بودنش، سادهترین لحظه ها رو تبدیل میکنه به قشنگ ترین خاطره ها.وقتی باهامی، انگار دنیا بوی دریای خنده میگیره.
مثل باباسفنجی که با یه بستنی کنار پاتریک...
عزیز دور من !
کاش قلبت یه سیمکارت داشت، تا هر وقت دلم برات تنگ میشد، مستقیم زنگ میزدم به احساست. کاش هر بار که اسمت توی ذهنم پاپآپ میشه، یه نوتیف گوشهی گوشیت ظاهر میشد :
« یه نفر همین حالا دلش برات تنگ شده. »
± میدونی جانِ...
تو مغناطیس احساسی؛ دمادم
دلم را میکنی جذبِ صفایت
تو ماه هستی و
بوسیدنت
نمی دانی که
چه ساده
مرا هم بلند قد می کند...
عمریست که گرفتار نگاهی شده قلبم.
اونجایی که شایع میگه:
" آب و نون چیه ؟! قدِ هوا لَنگِتم و... "
من دقیقاً همونجام. همون جایی که نیاز نیست چیزی داشته باشم، فقط کافیه تو باشی.
هوا که بدون تو خفهست، آسمون بیتو سقف نداره.
دلم قانع شده که خوشبختی، شکل دستای توئه وقتی تو دستامه....
نیازت دارم برای اینکه خوب باشم ؛
آخه وقتی نیستی، هیچی سر جاش نیست. دلم میگیره، همه چی بیمعنی میشه. تو اون آرامشی هستی که هر صبح با فکرش لبخند میزنم. تو نباشی انگار روز قشنگ نمیشه. حتی آفتابم یه جور دیگه میتابه.
وقتی پیامتو میخونم و اسممو صدا میزنی...
در وصف دوست داشتنت باید بگم که :
صبح ، اول از هر چیزی، یاد تو توی دلم طلوع میکنه.
هنوز چشمامو کامل باز نکردم که دلم تورو صدا میزنه، انگار بیتو حتی خورشید هم رنگی نداره.
یه صبح بخیر از تو، برای من قشنگترین آهنگ دنیاست.
تو دلیل لبخندای...
تو آن صبحی
که آفتابش
روی بند لباس
تاب بازی می کند
برای من
همین یک شاخه ی آفتابگردان
کافی است ...
تو را دوستدارم
چون تکه های الماس
که به آسمان آویزان شده است
تو را دوست دارم
چون کوه
که دشت را محکم به آغوش می کشد
تو اعجاز یک پدیده ای
در خلوت یک رویا...
دقیقا نمیدونم چندبار پشت گوشی تو چتای لعنتی
داد زدم که دیگه واسم تمومی ، نمیخوامت ، تو لیاقت منو
این احساس پاکمو نداری ، نمیخوام دیگه دوست داشته باشم...
نمیدونم دقیقا چندبار به ته خط رسیدمو دوباره
برگشتم سرخط و دوست داشتنش رو از سر گرفتم
میدونین کسی که...
این زلف چون صراحی،هر بار چون سراب است
من مست این سیاهم یا می به پیچ و تاب است
چون آب در چکیدن سرخی ترین شرابی
یا در توهمم وصل، هذیان در خطاب است
من را نگیر از صف، من هم تو را خمارم
این خیل در تماشا خود سخت...
نقیض یار مومن باز، عبودم را فنایش داد
که سرو قد فراز آورد خشوع مو خضوعش داد
محبت بیشمار از او به اخمی از هلال ابرو
از ان چشمان مخموری که که ردی بر دوایش داد
به یک دم کافرش گردم به عشوه میشوم عابد
چنین داردمرا درمشت که صیادی...
بخاطر تو
پیراهن قرمز می پوشم،
که هر انار دانه شده ای را
می بینی
چشمانم در چشمانت آفتابی
شود...
با ناز گلهای جهان
چشمانت را کشیدهاند
که چشمانت...
این دو وسعت قشنگ،
زیستگاه همیشهی رقص و ترنم!
هر کلمهایی با موسیقی صدای تو شنیدنیست!
موهایت را که باز کنی،
آیینه از زیباییات سر میرود
و جهان از شعر!
البته این شعر نیست ها!
پلنگِ اشتیاق است
که در لباس...
صبح من ازحنجره تو طلوع میکند
منتظر است که صبح بخیر را بشنود
عشق پنهان تو را در همین جاده محال دوست می دارم
میدانم که آغوشت نصیب من نخواهدشد
مجالم ده گلایه ای نیست مرا
همچنان بی بوس وبی کنار و بی آغوش دوستت می دارم
هوایم، با تو شد حالا، پر از مهر؛
نفس هستی و با تو، میکشم، دم!
شکوفا کن، درونم، باغِ عشق و
به دستانم بده، گلهای احساس
فرایادم بیاور، مهربانی
به چشمک، چشمکِ شهلای احساس
تولدت که میرسه، انگار دنیا یهجور دیگه لبخند میزنه !
گلها قشنگتر شکوفه میدن، پرندهها قشنگ تر میخونن ،
و آسمون، یه جور عجیبی آبیتر میشه. چون تو اومدی !
تو که با بودنت، اردیبهشت رو معنی کردی.
تو که اومدی و اردیبهشت من، اردیبعشق شد.
بودنت یه اتفاق ساده...