من نوحه سرای دل ویرانه ی خویشم
من شمع خودم، هم گل و پروانه ی خویشم
سید عرفان جوکار جمالی...
تو که رفتی از بَرم
باقیِ عمر
نگاهم به در و شیشه ی
پنجره ماند!
پروانه فرهی(پرر)
۲۷ شهربور ۱۴ دوصفر...
می خواهم رها بشوم
از این پیله ای که
هیچ امیدی به پروانه شدنش نیست...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
بذار برم
بذار رها بشم از این پیله ای که هیچ امیدی به پروانه شدنش نیست...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی...
- می خندم
همینطور می خندم اما
دلم شاد نمی شود،
چون شب
که اینهمه ستاره روشنش نمی کند!...
این روزها غمی در وجودم، رخنه کرده
که هر چقدر از او می نویسم،
تمام نمی شود!...
شبی از میان دردهایم روییدم
گل نشدم
خاری شدم در چشم باد...