شنبه , ۲۱ مهر ۱۴۰۳
این همه این در و آن در زدم که نپوسم ، آخرش رسیدم به لهیده ی خودم . فکر می کردم چیزی از بیرون آدم را می پوساند. برای همین به دست و پا افتادم تا نپوسم و نگذارم کنه ای زالویی چیزی خودش را به من بچسباند و حسابم را برسد. نمی خواستم مثل یک برکه ی آب یک جا بمانم تا بگندم ، نگو فقط آدم با خودش می پوسد و از بین می رود. شاید تنها چیزی که می تواند آدم را داغان کند خودش است./ محمدرضا کاتب / چشمهایم آبی بود /...
مردن، اعتیاد آورترین چیز دنیاست و این قرن، قرن رکورد است . / محمدرضا کاتب / چشمهایم آبی بود /...
آدمیزاد ذاتا زندانبان است. چون دوست دارد هر چه به دستش می رسد زندانی خودش کند ، خواه چیزهای گران قیمت و با ارزش باشد ، خواه یک صدای بی ارزش . این تنها راز تجارت است. /محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
آدم صاحب آن چیزی است که خوب می بیندش و به چشمش قشنگ می آید ./ محمد رضا کاتب / برشی از رمان رام کننده /...
اگر کتاب های ترسناک را بتکانی می بینی همه ی کتاب فقط توصیف تاریکی و سایه های عجیب و غریب بیرون و درون آدم ها ست . در صورتی که هیچ چیز مثل تاریکی به آدم ها آرامش نمی دهد . چون همان قدر که تاریکی چیزهای خوب را مخفی می کند چیزهای ناجور را هم از چشم ها می پوشاند . وقتی چیزی را نمی بینی و متوجه اش نمی شوی می توانی به خودت بگویی وجود ندارد و تاریکی این طوری بیشترین خدمت را به آدم ها می کند. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
یه جمله قشنگ از یه دوست شنیدم که بهم گفت جعبه سیاه منچقدر این واژه بر خلاف ظاهرش قشنگ و دلنشینهجعبه سیاه مخزن اسرار آدماست جعبه ای که هم محاسن داره و هم معایب هم خوبتو میدونه و هم بدتوهم نقصتو میدونه و هم نقطه قوتتوجعبه سیاه من یعنی مورد اعتمادترین منبعضی کلمه ها شاعرانه نیستن ، رمانتیک نیستن اما از هزاران شعر و جمله ی ادبی بیشتر به دل میشینن مثل جعبه سیاه من.....✍️هدی احمدی...
ای گل دائم بهارمیار سر تا پا قشنگسرو نازم شاخ شمادمقد و بالا قشنگهر قشنگی بود قشنگیش کامل و شیش دنگ نیستغیر تنها خود، که بی نقصی و سر تا پا قشنگ..._برشی از ترانه...
قشنگ ؟چی دارین می گین؟ شگفت انگیزه، آنقدر شگفت انگیز که دیدنش باید ممنوع بشه.چشم هاش به لطافت ابریشم ؛دست هاش رنگ آبنوسه؛ نگاهش کافیه تا آدم محیط بهشتو مجسم کنه. صداش تارهای قلب آدمو می لرزونه. مگه زیباییش از این زیبایی هاست !خیال می کنی من دارم از یه زن معمولی حرف می زنم که میشه تو کوچه و خیابون بهش برخورد ؟زنی که کارمند بایگانی باشه یا تو اداره آتش نشانی می شینه به تلفن ها جواب میده؟ خیر،این زن از تو داستان های پریان بیرون اومده،باور کن...
ای زیبای زمان ، علت تفسیر ماهلیلای قشنگ ، صاحب چشم سیاهدلبر ماه رخ ، دختر شهر آشوب کردی دلم را با نگاهت گمراه...
تمامی زیبایی های جهان و جهانیان ،نقاشی قشنگی از جانب خدای یکتا ست.نویسنده:رحمان شاهسواری کینگ...
شب با تو قشنگ می شودبا کهکشان چشم های تو زیبا می شودبا جهان بوسه های تو رویایی می شودبا دنیای آغوش تو ماندگار می شودشب با عطر تن تو بلند می شودبه چشم هایم زل بزنمرا در بوسه های خود غرق کنمرز بین مان را بشکن و محکم مرا در آغوش بگیرو بگذار عطر تنت روح مرا تسخیر کندحال باور کردی که شبم با تو قشنگ می شود. .....
ولی چقدرقشنگ میگه:هرکه خوبی کرد زجرش می دهندهرکه زشتی کرد اجرش می دهند!... باستان کاران تبانی کرده اند... عشق را هم باستانی کرده اند:) هرچه انسان ها طلایی تر شدندعشق ها هم مومیایی تر شدند!.. اندک اندک عشق بازان کم شدند؛)! نسلی از بیگانگان آدم شدند!..:)...
(شهاب )آسمانی خطاب ش می کنند گرچه آدم ها سنگ صدایش می کنند سنگ که جایش زمین است ؛آسمانی چرا صدایش می کنند...
تنها که باشیتفریحت میشه نگاه کردن…به صفحه گوشیتبدون اینکه بدونیساعت هآ میگذره . . .درد آنجاست که بالای صفحه گوشیبا زبان شیوا و قشنگ فارسی نوشتهآنلاین.......
رابطه های عاشقانه در دو حالت قشنگ می شوند:اول: پیدا کردن شباهت هادوم: احترام گذاشتن به تفاوت هااشک باران...
یه سری تضادهامیتونن خیلی قشنگ باشنمثلا تو،که قوی تریننقطه ضعف منی...
ناخواسته خلق شدی؛ولی میتونی با خواست خودت دنیای قشنگی بسازی...
می دونستی وقتی لبخند میزنی زبونت می چسپه به دهنت نمی دونستی؟! امتحان کن چقدر قشنگ میخندی همیشه لبخند بزن حتی با همین بهونه های کوچیک...
سلام،! خوب فکر میکنم خیلی وقته چیزی ننوشتم... زندگی میگذرد و درد و غصه و غم و شادی و.... تمام اینها هم میگذرد و فقط تو میمانی و بس... آنقدر خسته ایم که حوصله ی شرح دادنش نیست:)حوصله ی شرح دادنِ تمامِ اتفاقات ناگوار و دردناک. حوصله اش نیست....
اولین ها همیشه قشنگ اند.اولین جشن تولد، اولین کارت صدآفرین، اولین پیروزی، اولین شکست، اولین غم، اولین درد، اولین حسرت و... اولین عشق.این اولین عشق، چیز عجیبی است. مجموعه ای از اولین های زیادی است. اولین یک جوری شدن دل آدم، اولین لبخند یواشکی، اولین گل انداختن گونه ها، اولین لمس چندثانیه ای دست ها، اولین قهر، اولین آشتی، اولین منت کشی، اولین غم، اولین درد و اولین حسرت.و گاهی خورنده ترین غم و مزمن ترین درد و جان سوزترین حسرتی که تجربه می...
ببین رفیقم؟!آدمی که تو این دوره و زمونه سعی میکنه درست زندگی بکنه و آدم خوبی باشه رو باید طلا گرفت و قدرشو دونستنه اینکه کاری کرد تا از خوب بودنش خسته بشه مگه چند نفر تو این دنیا هستن که با تفکراتشون دنیا رو به جای قشنگتری برای زندگی تبدیل کردن...
نم نم بارانِ بی مانند پاییزت قشنگماه بانوی سخاوتمند پاییزت قشنگغنچه ی لبهای مستت سیب سرخی آبداربوسه از لبهای من دل کند پاییزت قشنگبرگهای خشک کوچک در خیابانهای خیسدسته جمعی یکصدا گفتند پاییزت قشنگجای گیسو فرش زرین باف داری مهربانجای چشمت حبه های قند پاییزت قشنگدر غروب سرد فصل برگریزان رفته ایدل گرفت از رفتنت هرچند ،پاییزت قشنگطرح ناز خنده ات ،کار کدام استاد بود؟ای مونالیزاترین لبخند پاییزت قشنگ...
هر بار عقلم قدرت تصمیم گیری رو داد به دلم ، دلم را میشکوندن که مبادا سربازی وزیر بشه ، غافل از آنکه دل من شاه بود ، هر کس رو پناه داد بهش ضربه زد...
عقلم به پای دلم افتاد تا بفهمونتش شکسته...
درد بی درمان درد نیست گاه پاره ای از تن است گاه پاره ای از روح گاه اسم من است همان اسمی که صدایش نزدی و لک میزد برای اینکه بشنود درست است نام من استلحظاتی که هیچکس کنارم نبود ومن با اینکه فقط خود را داشتم خودم را اذیت میکردم آنقدر که گاهی دلم میخواست نفس هایم را قطع کنم خسته میشدم از خودم اما من هم می گذرم عوض میکنم نامم را از دردبی درمان فقط جایش مانده اسم من زخم است زخمی که عالم و آدم ها بر روی آن نمک می پاشد زخم می ترکد اما وان...
تو مثل کمپرس سرد روی کبودی های دستی،یه چیزی شبیهِ بغل محکم بین یه عالمه خستگی.همون قدر قشنگ و دل چسبی، همون قدر پناه.با داشتنِ تو می شه قشنگ ترین لبخندِ روی لب رو داشت. تو با همه ی این آدمای خسته کننده فرق داری. تو امیدی، حال ِ خوبی. تو مثل پتویی وسط زمستون.تو یه قابِ عکسی روی میز کارم، که دوست دارم همیشه نگاهت کنم. باش، این روزا باش، همیشه باش.تو فقط باش....
تو خیلی برام قشنگیا.یعنی خیلی برام زیبایی.اصلا تعریف من از زیبایی یعنی وجود تو.میدونی داشتنت مثل جاری بودن مورفین تو رگ های یه مریض بدحاله.نمیگم حالم بده ها،اتفاقا حالم خیلی خوبه.ولی وقتی هستی خوب ترم.وقتی هستی حالم بهتره.وقتی هستی آرومم.اصلا بودنت یعنی خود دلگرمی.دلگرمی زیبایی که به تمامی خوشی های پوچ این دنیا تو خالی می ارزه.همین....
چون غنچه که از زشتی، با خار قشنگ استدل بستن مشکوک من و یار قشنگ استای کاش که چشمان تو بر سینه ی تان بودبا پنجره، دل سنگی دیوار قشنگ استفهمیده ام از گریهٔ برخورد دو تا ابراشک من و تو لحظهٔ دیدار قشنگ استاز وصلت بی حاصل با هم گله ای نیستدر بی ثمری سرو و سپیدار قشنگ استتاوان تماشای تو بر ماهی سُرختدر تنگ بلوری من انگار قشنگ استسرخی لب و خال لب و دلهرهٔ ماخال و خط، بر پیکرهٔ مار قشنگ استرسوایی هر غنچه گذرهای نسیم ا...
چقدر قشنگ میشود دنیای مان آن هنگام که مهربانی هایمان هرچند کم اما بی ریا باشند!..🤍🌿...
چقدر خوب و قشنگی چقدر زیبایی من از خدا که تو را آفرید ممنونم...
بشناسید خدا راهر کجا یاد خدا هستهر کجا نام خداهست سقف آن خانه قشنگ است....
و ای که رنگ لبانت قشنگتر از گل سرخ بیا که با لب زیبای تو قفس بکشم همان قفس که تو باشی و من و دانه و آب و در قفس به زلال تن تو دست بکشم...
مثلا وسط این شبگردی ها...یهو اتفاقی تو خیابون ببینیش\اتفاقی بخوری تو بغلش\اتفاقی بگی:دوستت دارم:\)اتفاقه دیگه..!مهدیه جاویدی^^🌱...
یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری که میگفت:«بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه، ولی قشنگه»؛و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا، آخرش خوب نیست، ولی حفظشون کردیم چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود :)...
تو قشنگی ، دلفریبی خوب و نابی مث لبخند یه نوزاد توی خوابی...
تو حرف بزن که روزگار صدایش قشنگ شود...
بعد از تو روزها روزهای قشنگی استبی تو دیوانگی ام مجال قشنگی استکلاف غم ات دور گردنم میچرخمبعد از تو سر گیجه حس و حال قشنگی استهذیان گذشته را بالا میاورمبعد از تو سر در گمی سوال قشنگی استگیجم...گلوی خواب و رگم را بریده امبعد از تو توی سرم خیال قشنگی استهمیشه شب مرا به دنبال خود می کشدبعد از تو تا مرگ هم احتمال قشنگی است...
فراموش نکن که خوش قلبی تو را قشنگ می کند و در نظر دیگران زیبا جلوه می دهدحتی اگر رنگت سیاه باشد......
آنانکه دستی را که نان شان میداد ، گاز گرفتندمحکوم اند به بوسیدن پاهایی که لگدشان میزند ......
انتظار گاهی قشنگ است وقتی که میدانییعنی دلت مطمئن است خدا جایی دلی را بیقرار،بیقراری های تو کرده !...
دلم بی تاب آن روز قشنگ است..همان روزی ک افتادم ب دامت..همان روزی ک چشم بیقرارم..نگاهش در پی چشم تو میگشت:)...
عزیزم ...تو با ریمل نه ،ریمل از کنار چشم تو بودن خوشگل میشه ...تو با ماتیک نه ،ماتیک از همسایه بودن با لب تو خوشرنگ میشه ...رنگ مو ؟!اون از هم آغوشی با موهای تورنگ خوش به خودش میگیره ...لباس های تنگ و جذب ؟!لباس از هم نفس شدن با پوست توقیافه مغرورانه به خودش میگیره ...میفهمی ... ؟کنار من راحت باش ...تو کنار دنیا نه ، دنیا کنار تو قشنگ میشه ...دیوونه ! تو نقاشی خدایی ...به خودت هم نرسی ، همچنان زیبایی ...پس کنار من...
که چشم های تو در خوابْ شمس و مولوی اند که چشم های تو در خوابْ شرحِ مثنوی اند که چشم های قشنگت قشنگِ دهلوی اند قشنگ، البته در سایه سارِ ابرو ها...
قشنگ ترین جمله در دو واژه خلاصه شده : دوستت دارم...! آریا ابراهیمی...
من برای تو تو برای منچقدر قشنگ است این عشق من و تو...
این چنین عاشقِ دیوانه قشنگ است هنوزهمه شب بر در میخانه قشنگ است هنوزگر ببینم همه ی عالمیان را همه روزدیدن روی تو ریحانه قشنگ است هنوزهمه ی شهر به دنبال تو در کوی تومن و این غُربتِ غمخانه قشنگ است هنوزچند روزی نِگهم از نِگهت دور افتاددوری و دوستیِ مستانه قشنگ است هنوزچو هزران نفر از خواستنت دَم بزنندبه یقین خواهشِ مردانه قشنگ است هنوز...
مسافرت فقط اونجاش کهبرا "ماه عسل" با "دلبر"میری شمالکنار ساحل قدم میزنیندریا به پاهات بوسه میزنه"دلبر" به لبات...آخرِ شَبم کنار آتیش"بغلش کنی" بعدم با ذوقبراش از خاطره های دوراندوستیتون "تعریف کنی"قشنگه نه؟!...
بعضی وقتا یه چیزایی تو زندگی پیش میاد که اصلا انتظارشو نداشتی، یعنی اصلا فکرشم نمیکردی که اینجوری بشه آخرش...ولی میدونی! آخر قصه هممون خدا وایستاده نگامون میکنه، خدا وایستاده همش میگه میدونم که تو میتونی قصه ی خودتو قشنگ بسازی...ولی نمیدونم با وجود همه ی اینا چرا بعضی وقتا روزامونو یه جوری میسازیم که انگاری ته قصه همین امروزه و داستان ما هم باید غمگین تموم بشه...نه رفیق یه چیزایی تو زندگی هست که تو هر چی هم جلوشونو بگیری و نذاری اتفاق بیفته...
میدانی امشب دنبال چه می گشتم؟ دستم را انداخته بودم در کیسه ی زمان، و دنبالِ تمام آنچیزی بودم که یک روز بخاطرشان کل شهر را پیاده گشته بودم. وقتی که حواسم نبود و آهنگ، هزار بار از اول شروع می شد. وقتی که خفقان و سکوت، دست به یکی کرده بودند و بغض، مرا با مرگ تهدید می کرد. من «تحت تهدید» تو بودم. و چه قدر قشنگ بود... که تو، در چاهی از من، نجات بودی و در قله ای، دره... که تو در نزدیک ترین جای جهان، از من دور بودی، که قوی ترین نقطه ضعفِ لبخندهایم بودی....
پاییز رسید و خبر از مهر لبت نیستدر کوچه ی بن بست، صدای قدمت نیستپاییز، هوای تو به سر می زندم بازافسوس که دیوانه، هوایم به سرت نیستپاییز فقط با تو قشنگ است عزیزمبانو تو چرا قصد دگر آمدنت نیستدر باغ خزان کرده ی پاییزی قلبمجز یادی از آن رنگ گل پیرهنت نیستمن مثل درختی که خزان کرده ز عشقتگویا که تو هیزم شکنی و تبرت نیست...