چهارشنبه , ۱۲ بهمن ۱۴۰۱
همه درآرزوی دیدن کهکشان راه شیری هستند..اما آنهانمیدانند که من بادیدن چشم های تو به آرزویم رسیده ام!نگین رازقی...
وچه سخت است!خواب برای کسی پایان خوشی هاباشدوبرای دیگری شروع دلخوشی ها....نگین رازقی...
آدما میان که یه روزی برن..هیچکس نیومده که بمونه!نگین رازقی...
در زمستانی که عشقدر خانه نشسته باشدگرم تر از تابستان می توان خندیدرعنا ابراهیمی فرد...
دوستی ما ،همه چیز را ثابت کردثابت کرد؛می شود برای مدت نامحدوی مهربان باشیممی شود بدون ترس از تنها ماندن خودمان باشیم رعنا ابراهیمی فرد...
دیشب خوابش را دیده بودمچه زیبا بودحتی در خوابولی هیچ چیز حتی خوابش خودش نمیشودخودش زیبا تر است خیلی زیباتر۱۴۰۱/۱۱/۱۰...
عشق، فلسفه و منطق درک نمیکند..به خودت که میآیی حضور او را در جایی حوالی قلبت، حس میکنی... و چه طعم نابی است این حضور های ناگهانی..طعمی مانند ترشی مطبوع گوجه سبز.. یا شیرینی مربای بالنگ که عجیب لای آن نان سنگک مزه میدهد...از نگاه فرهاد های کوه کن به شیرین ها؛ میتوان عمق عشق را درک کرد... آن شیشه های شفافِ نگاه؛ هرگز دروغ نمیگویند.. و هزاران بار باید این را جمله را تکرار کرد:عشق، فلسفه و منطق درک نمیکند...!...
میدونی ادمهای بد از اول بد نبودن ...یعنی خودشون انتخاب کردن که بد باشند .اخه دنیا با همه یه جور تا نمیکنه .یجور نمیشکونه .و یه جور داغون نمیکنه .و حتی اگرم یجور رفتار کنه؛ این ادمها هستند که شدت شکستن هاشون فرق داره ،مثل لیوان استیل و شیشه ای و یکبار مصرف میمونه که از یه ارتفاع ثابت رو زمین میفتن، یکی میشکنه، یکی چیزیش نمیشه، یکی ضربه میخوره .اینا مهم نیست...مهم اینه که ادمها هم مثل همون لیوانها هستند در مواجه با مشکلات: یکی ک...
احمق ترین ادمها همون ادمهایی هستند که؛ فکر میکنند اگه دروغ میگن یا بازی درمیارن طرف انقدر ساده است که متوجه نشه،ولی نمیدونن دروغ و بازیای کثیفشون برای ما رو میشه اما به روشون نمیاریم....
در کودکی دوست داشتم به آسمان بروم و فرشتگان را ببینم .کمی بعد دلم می خواست به کهکشان ها سفر کنم و بر سیارات دیگر پا بگذارم در نوجوانی آرزو داشتم به جهان سفر کنم و از جاذبه های شگفت انگیز آن به وجد بیایم.در اوایل جوانی به ذهنم خطور کرد کشورم جاذبه های زیادی دارد و حیف است از آن ها غافل بمانم.امروز صبح که از خانه بیرون میرفتم حیاط خانه خودمان را دیدم که چقدر بکر و زیباست. آن قدر بیخیال از کنارش رد شده بودم که ازین که فهمیدم چقدر زیباست به و...
هر آدمی از عشق یه سهمی داره....سهم بعضیا یه نگاه موقع عبور از هم،سهم بعضیا یه تپشه موقع دیدن چشمهای هم،سهم بعضیا قد یه بوسه اس توی مستی،سهم بعضیام چند روز عاشقیو و یه عمر مرور خاطراته،سهم بعضیا وصال یاره،سهم بعضیام جدائیه...عشق قصه ی شاه پریون نیست که با یکی بود یکی نبود شروع بشه و همیشه تهش رسیدن باشه.....گاهی عشق به معنای نرسیدنه،نرسیدن به کسی که دوستش داری.شاید قصه ی تلخی باشه شاید پر از غصه و درد و رنج باشه ولی عشقه دیگه کار...
برای من عشق نه قد بلندش بود، نه صدای رسایش نه ته ریش و این داستان ها که خودتان بهتر می دانید.من فقط احساس می کردم به بیماری دچار شدم که تنها زمانی درمان می شود که در آغوشش باشم، به خصوص که نه سینه ی ستبری داشت نه عطرش از فلان مارک خارجی بود تا زمانی که در آغوشش بودم مست شوم!من تنها عاشق کسی شده بودم که در عین معمولی بودن برای من خاص ترین انسان روی زمین بود؛ فقط برای این که می توانستم در کنارش خودم باشم؛در کنار کسی که برای داشتنم تنها کاری که ...
در منوی زندگی، شاید عشق، چاشنی بی نظیری برای دیگران باشد،اما برای من غذای اصلی ست !نباشد،سیر نمی شوم...اسیر می شوم...اسیر گرسنگی روح ...!عشقم را با تمام وجود،با تمام احساس،با ذره ذره سلول های بدنم،مزه مزه می کنم و به عمق رگهایم می زنم...!!گمانم پی به افکارم برده باشی؛عشق غذای کاملی ست،،، که نیاز به هیچ چاشنی ندارد...غذا یا باید کامل باشد یا کلا نباشد ...گرسنگی از دلخوشی های لحظه ای و اندک خیلی بهترست چون تو را می سازد اما دلخوش کُنَکهای ک...
میگویندچشم هاهرگزدروغ نمیگویند..عجب دروغگو های ماهری هستند چشمانتوقتی که میگویی دوستت دارم...! نگین رازقی...
نو جوان که بودم خیلی رویا پردازی میکردم مثلا تو رویاهام خودمو ملکه میدیدم .!!! یا یه خواننده ی بزرگ .!!یه نقاش بزرگ .!!یه معلم .!!یه دکتر.!!یه مهندس.!!یا یه زن تاثیر گذار .!!! هیچ کدام نشدم شدم یه زن همه کاره ی هیچ کاره .!!! 🍃دلارام امینی🍃...
بچه که بودم وقتی مریض میشدم ؛عزیز میگفت :تا شب نشده ببرینش دکتر ،شب که بشه بدتر میشه ها!می خندیدم و میگفتم :مریضی مریضیه دیگه عزیز چه ربطی به روز و شبش داره؟ می:گفت ننه من نمیدونم چه حکمتیه ؛ولی همه درد و ،مرضا شبا زورشون به آدم میچربهخدا بیامرز حق داشتشب قشنگه ها ؛ولی گاهی محلی بی رحمههر گرفتاری و غم و غصه ای که داشته باشیشاید روزا بتونی با کار کردن و شلوغ کردن دورت کم رنگش کنی : ولی امون از اون ساعتی که خورشید وسط آسمون ؛ ...
از قدیم گفتن آدم یه بار بدنیا میاد یه بارم میمیره .!!!!ولی من میگم نه آدم یه بار به دنیا میاد ولی صد بار میمیره و زنده میشه با هر اتفاقی اون وسطا حی میمیره حی زنده میشه .!!!! قبول داری🥀دلارام امینی🥀...
پاییز آمده استمیخواهد بهارم را باخودش ببردمن دیوانه می شوممیفهمی؟! میخواهد مرا دیوانه کندمن دیوانه می شومپاییز میخواهد مرا دیوانه کند...
خواب شیرین صبحم راباهزاران سوال بی پاسخبرایم تلخ تر از زهر کرد.به اُمید رهاشدن از چاهیکه زالوها درگمانش حفر کرده اندمعامله خوبی نبوددینش را داد دنیایم را دادمپدر است دیگر........واکنونمن ماندم و دنیا و چاه زالوصفتاندر دنیایی که فروختم و دینی که خریدمبرای یافتن خدایی کههنوز در پی آنم-دلنوشته✍️:سعید رضایی فر...
من پوچممیفهمی پوچ یعنی چی؟!یعنی هیچی...یعنی از هیچی برسی به همه چییعنی رفیقت میپرسه چی شدهتومیگی هیچی نیست ...ولی توی هیچی نیست هاخیلی چیزها هستیعنی کلی حرف هست که باید بزنمیعنی دیگه هیچ حرفی رو باور نکندلم برای هیچی ها تنگ شده ...دلم برای تو خیلی تنگ شدهولی هیچ حرفی نمیتونم بزنممن پر از هیچم.......
زندگی مثل جاده است که ما در آن به سمت مقصد در حرکتیم . جاده ای پر پیچ و خم .!!جاده ای پر از سر بالایی سر پایینی .!!جالبه بعضی جاها با سختی در حرکتی بعضی جاها نیازی به سختی نیست خودت در حرکتی .!بعضی هام عجله دارند ازت جلو میزنن .!!بعضی هام اونقدر یواش در حال حرکت هستند که تو مجبوری ازشون جلو بزنی .!!خلاصه مراقب هستی تصادفی نشه .!!بعضی جاها توقف میکنی واسه استراحت .!! ولی در هر صورت در حرکتی تا به مقصد برسی .!!!حالا مقصد کجاست؟.!!! یعنی مقصد همان ...
ای من دوستت دارم .میدانی چرا؟چون هر جا رفتم آمدی هر دردی داشتم درمان شدی هر غمی داشتم تحمل کردی هر خواسته ای داشتم اجابت کردی رنج ها کشیدی از دست من و دم نزدی مثل کوه پشتم بودی تکیه کردم بهت .ای من دوستت دارم 🌾🌾دلارام امینی🌾🌾...
نمیدانستم دلتنگی، دل نازکم میکند…انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!نمیدانستم دلتنگی، ضعیفم میکند…آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!نمیدانستم دلتنگی، کودکم میکند…انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه دنیا قهر کنم..!!نمیدانستم……….ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ﭘﯿﺮﻓﺮ...
یاد بدهید به خودتان بی حوصله بودن را...اصلا یک وقت بگذارید برای بی حوصله بودن، برای جواب ندادن ، برای در نیاوردن لباس های چرک...وقت بگذارید برای آرام شدنتان، برای زل زدن به سقف، برای حرف زدن با تابلوی روبه رویتان...تلفن را از برق بکشید، پرده را روی سر پنجره بیاندازید، چای دم شده ی دیروز را بنوشید، در مغزتان را قفل کنید و قلبتان را پلمپ...برای چند روز، برای چند ساعت...آدم ها ظرفیت همیشه خوب بودن را ندارند، با باریدن گاه به گاه از سیل جلو...
یه جاده باشه .!!یه ماشین زیر پات .!بزنی به جاده .تک و تنها .بدور از همه کس بدور از همه چیز تک و تنها بری جایی که سکوت محض باشه بدون فکر و خیال بدون دغدغه چند روز برای خودت باشی ...!!چه رویای قشنگی🌱 🌱دلارام امینی🌱🌱...
عید شد .عموی بزرگم اومد خونمون براش چایی و میوه و شیرینی آوردم موقع رفتن بهم گفت:پیر شی دخترم .!!!عه پیر شی.!!!با خودم گفتم: پیر شم .؟!!چرا عموم میخواد من پیر شم؟ چرا آخه .!!!؟چند سال بعدش منظورش رو فهمیدم یعنی عمر دراز داشته باشی یعنی به سن پیری برسی...!!🌲🌲دلارام امینی🌲🌲...
بهشت را بر پیشانی خود چسباندیم بی آنکه بدانیم پیشانیمان بر دوزخ دیگری چسبیده است عقل منطق را بر پیشانی دیگری چسباندیم بی آنکه بدانیم خودمان بی عقل منطق هستیم بر عیب های دیگری حکم ران شدیم بی آنکه عیب های خود را ببینیم زیبایی را در ظاهر دیدیم بی آنکه بر باطل نظر دهیم فکر کردیم فقط خود غم داریم بی آنکه بدانیم دیگری هم غمی در دل دارد پایان خود را خوش اندیشیدیم بی آنکه بدانیم سختی در راه هست ما هستیم انسان های ظاهر نما ...( Ma...
کوچکتر که بودم دوست داشتم به فضا بروم و سیارات دیگر را از نزدیک ببینم در دبستان دلم میخواست دور دنیا را در ۸۰ روز بگردم کمی بزرگتر که شدم با خودم گفتم کشورم جاذبه های زیادی دارد .حیف است از آن ها غافل بمانم پریروز که با دقت به باغچه خانه نگریستم ، دیدم چقدر حیاط خانه خودمان زیباست و چرا آن همه مدت از آن غافل بودمامروز که به آینه مینگریستم نمیدانستم چقدر طول میکشد خودم را ببینم ،درست همانطور که هستم !ستوده فلاح...
دخترم زیبا روی من.. زمانیکه تو را باردار بودم از خدا خواستم که دختر باشی که بشی همدمم که بشی خواهرم بشی مادرم بشی همه کسم بشی غصه خوارم ...!!میدانستم دخترکه باشی.!!میشوی همه ی اینهایی که گفتم..!!چون خودم دخترم و هستم همه ی اینها 🌱🌱🌱❣❣❣...
بچه که بودم پدرم میگفت سگ باشی مادر نباشی.!!!!خیلی این جمله اش برام عجیب بود .!!یعنی چی ؟؟یعنی سگ بهتر از مادره !!!یعنی مادر بودن خیلی بده .!!اصلا نفهمیدم لپ کلامش چی بود .تا اینکه اولین فرزندمو بدنیا آوردم.!!با اولین گریش منم گریه کردم چقدر سخت بود مادر بودن چقدر دردناک بود فرزندت گریه کنه چقدر حس عجیبی بود مادر شدن ...همونجا یاد حرف بابام افتادم .!!تازه فهمیدم منظورش چی بود .🥀🥀🥀❣❣❣❣🦋🦋🦋...
فلسفه ی بغل کردن خیلی عجیبه؛دستتو می پیچی دور بدن یه موجود زنده و انگار که یه سرنگ پر از مورفین وارد پوست تنت شده شناور میشی تو آرامش و وقتی نسخ بغل کردنش میشی جای خالی قلبش سمت راست قفسه سینت طوری درد میگیره که حاضری کل دنیاتو بدی تا فقط یک بار دیگه تو بغلت حسش کنی....
من همینم که میبینی!ساکتم،واسه آدمایی که نمیخوامشون!پرحرفم،واسه اونایی که دوسشون دارم!مغرورم،واسه آدمای بی لیاقت! و مهربونم،واسه اونایی که با ارزشن :)...
به بعضی ها که نگاه میکنیشبیه ویتامین سی هستندوقتی در برنامه غذایی شما ویتامین سی باشدکمتر سرما میخوریدو اگر هم سرما خوردیدهمان ویتامین سی، کمک میکند زودتر خوب شویدوجود بعضی ها در زندگی مان همین استبا وجودشان کمتر آسیب میبینیمولی اگر هم آسیب دیدیمدستمان را رها نمیکنندکمک میکنند زودتر خوب شویمحال و هوایتان را خوب میکنندپس مراقب ویتامین سی زندگیتان باشیدموجودات مهربانی که باید خودتان بخواهیدتا درکنارتان بمانند ......
زندگی !بستگی داره زندگی از نظر تو چی باشه .بستگی داره زندگی را بخاطر چه کسی زندگی کنی .بخاطر چه کسانی زندگی کنی هر چقدر بزرگتر شدم کسانم عوض شدند کودک بودم بیشتر بخاطر مادر بزرگتر شدم بخاطر همسر بزرگتر شدم بخاطر کودکانم .......🍃🍃🍃...
بعضی وقت ها دوست داری بروی ..!!بروی آن دورها ..!!هیچ کس نباشد هیچ چیز نباشد حتی گوشی تک و تنها بدون هیچ کس و هیچ چیز.!!خودت باشی و خودت...
پسرک کوچکی دیدم جلوی ویترین مغازه ی اسباب بازی فروشی ..پسرک هر شب از جلوی ویترین آرزوهایش میگذرد ..!!چقدر کوچک است آرزوهایش کوچک اما دست نیافتنی برای پسرک .!!!🥀🥀🥀🥀🥀نمیدانم او کودک کار است ..یا دست فروش شایدم گلفروش سر چهار راه باشه هر چی که هست آرزویش در نظرم کوچک و در نظرش بزرگ بود 🥀🥀...
شب ها قبل از خواب سعی میکنم به کارهای روزانه ام فکر کنم .آیا خوب بوده ام .!آیا دلی را شکسته ام .!آیا دلی بدست آورده ام ..همه ی آیا ها در خیالم ...!!.بیخیال. امیدوارم دلی بدست آورده باشم امیدوارم با خیال آسوده بخوابم بدون عذاب وجدان ❣❣❣...
برگ هاوقتی که آسمان شادوبهاراست می آیند وبه هنگام دلگیری وپاییزش میروند وتنهایش میگذارند درست مثل انسان هاشادکه باشی درکنارت هستندولی وقتی کمی خم به ابرویت بیاید چشم که باز کنی کسی درکنارت نیست..!پاییزوقتی برگ ها رهایش میکنند دراندرونی خویش میگریدبرای تنهایش ولی به روی خود نمی آورد چون دلش گرم است به کاج و گل های همیشه بهارکه نه درهنگام شادی اش ونه دلگیری اش اورا رها نمیکنند مانند او باش دلت را به آدم هایی که روزی می آیند و روزی می روند گرم نک...
هیچ کس ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻣﻌﺘﺎﺩ نمیﺷﻮﺩ ، ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ، ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭﺍ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ ، ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ، ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ، ﺗﺒﺪﯾﻞ نمیﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ.ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﮑﻞ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺫﯾﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﺎﻭﺭﭼﯿﻦ ﺭﺧﻨﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ!ﻗﺪﻡ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺬﻑ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺷﮏ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﻗﺪﻡﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﺍ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ......
یه دیالوگی توی سریال شهرزاد بود که میگفت:«اگه نمیدونی بدون! من با تو چیزایی رو پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم..نمیخوام از دستش بدم.پس اگه بزاری بری، من تموم میشم»آدم با کسی که دوسش داره چیزای رو پیدا میکنه که هیچوقت نداشته، چیزایی که هیچوقت دوباره نمیخواد از دستش بده...
خستم!خیلی خسته... خسته از جنگیدن برای عشقش،خسته از صبر کردن برای یه دوست دارم ساده، خسته از یه خنده ی طولانی....خیلی وقته که کم اوردم خیلی وقته که هر بار رفتم سمتش پسم زد، هر بار یه قدم برداشتم یه قدم رفت عقب، هر وقت اشتباهی میکرد من میشدم مقصر همه ی اشتباهات دنیا، هر وقت مقصر بود میگفت به زور نگهت نداشتم میدونست نمیتونم برم،نمیتونم ولش کنم، می دونست از نبودش میمیرم از اول بهش گفتم زود وابسته میشم گفتم اگه بری میمیرم، من همه ی اینا رو گفتم ...
یه روزی همه ی زخم های زندگی خوب میشهاما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشهنه که چون حرف تلخه، نه؛چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتیرفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه، شاید اون رفتار از نظر خیلیا بد نباشه،اما فقط خود تویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی….بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشیاما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا گذشت...
دلت برام تنگ شده؟ بهم پیام بده.از دستم ناراحتی؟ بهم بگو.فکر میکنی من عوض شدم؟ باهام درمیون بزار.چیزی از من اذیتت میکنه؟ مطرحش کن.اینو یادت نره که نگفتن فقط مارو از هم دور میکنه...
...آه ای از دیده من دورو در اندیشه ام فتاده مغرورای دلداه ی نیستی دور از تصورتو ز کدامین فصل و جهانیمخلوق کدامین خداییکه از تو آغاز میشومو در تو پایان می گیرمب کجا گریز برمکه هرسوی تورا میبینمو با هر نفستجانی در جانم می آفرینی......
برزخ فاصله ی بین مرگ تا قیامت نیست!برزخ فاصله ی بین دل دادن و بدست آوردنه!اونجا که دلت رفتهولی نمیدونی جای امنی رفته یا نه؟!برزخ همون شباییه که تا صُب خوابت نمیبره از این فکر که دوسِت داره یا نداره؟!برزخ همون حرفاییه که نمیزنه و نمیتونی بزنی!برزخ حالِ بدِ بلاتکلیفیِ خیلی از عشقای این دوره ست!برزخ تمام سالای عمرِ خیلیا رو بلعیده!یه برزخِ جهنمی که معلومم نیست بیارزه به بهشتِ اونورش یا نه؟!...
می خواهم امشب بنویسم.قلم دلم شکسته و کاغذ چشمانم تر شده،کلمات در تب قلبم می سوزند و ذهنم تا مغزِ استخوانم تیر می کشد.روحم مرده است و جانم به ناچار، در تنگنای خویش نفس می کشد.اشک هایم را در خود می ریزم و سیل نگاهم، شادی را غرق می کند در انبوهِ غم.دیگر امید هم معجزه نمی کند و معجزه کار ساز نیست.بگذار رها شوم، از زندانی که برایم ساخته ای. تنم آزرده و روحم خستهاز پروازِخیال.گر گرفته ام مانند ظهر مردادی، که باد نمی وزد.شکسته بالم و پ...
میگم خوش به حالت، تو خیلی خوبی، کلی زحمت می کشی بزرگ میشی تو سرما و گرما تقلا میکنی تا آب و نون پیدا کنی، سال به سال بهتر و قوی تر و تنومند میشی.با بی مهری اطرافیان و رهگذر مواجه میشی و از زمین و هوا برای باقی موندن مبارزه میکنی تا یکی بیاد و تمام حاصل زحمت چند ساله رو بهش هدیه کنی اونم با عشق تمام.یعنی میشه مثل تو بود..میشه آدم بدون عذاب از خودش بگذره..میشه آنقدر قشنگ، بخشنده بود..اگه بشه مثل تو بود که دیگه همه چی حله..همه چی ک...
شاید در توصیف آرامش همین بس که؛از دیدنِ خویش بیزار نباشی..و بدانی که یاد و نامت در دل و فکر دیگران، لبخندی از سر رضایت و تصویرِ مطبوعی از جنس مهربانی به همراه خواهد داشت...مازیاراعرابی@maziararabi59...
درد و دلمن به حرف های همه گوش می دهم ، نوشته های همه را می خوانم،این روز ها از دل حرف ها و نوشته ها هم درد می بارد.هیچ کس آرام نیست!همه در پستوی قلبشان دنیایی از ناگفته ها و درد ها دارند،غم هارا همچون گنجینه ای در قلبشان پنهان کرده اند و به وجود آنها خو گرفته اند.همه دنبال خوشبختی هستند اما چنان غرق روز های ماتم زده اند که انگارزندگی وجود ندارد.کاش آدم ها باور می کردند که برای زندگی هیچ مادّه ای در قانون نیستاو مثل تابلو دور برگ...
می خواهمبرگردم به قدیم، جایی که زندگیدر قاب عکس های سیاه و سفیدزندانی بوداما دلخوشدلم یک جرعه سادگی می خواهدخمار صداقتمکجاست تا جرعه ای بنوشم؟...