شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر
اوضاع زمانه هَمِه جنگ است وَ کشتار
از روز ازل بوده چنین زشت وَ تکرار
از سنگ وَ شمشیر رسیدیم به موشک
بمب اتمی هم به میان آید و هشدار!...
لالاییِ رود چیست؟! خوابم نکنید!
در سایهی ابر، آفتابم نکنید!
گفتید بهارِ من همین نزدیکیست
با خشخشِ برگها مُجابم نکنید!...
دوست دارم
آرزوهایم را
روی لبهایت نقاشی کنم،
با زبانی از پرندگانِ خاموش
و رنگی که فقط در خوابِ ماهیان دیده میشود.
هر بار که بخندی،
چالهای از زمان
در گونهات دهان باز میکند،
و یک آرزو،
با چترِ نیمسوخته،
در آن سقوط میکند،
تا در طلسمِ دهانت
باران شود.
◽عدالت هم...
سفید کردیم:
من
موهای تو را
تو
چشمهای به در دوختهی مرا؛
میبینی!
«عدالت» هم
میتواند روزگار آدم را سیاااه کند
چه جوری ذهنمُ از
خاطره هات پاک کنم
کاشکی میشد قلبمُ
پای چشمات خاک کنم
دلم خراب عشقه
بی تو آباد نمیشه
تورفتی و واسۂ
مُردن آماده میشه 😭😭😭
صدای پایِ من
در کوچههای پیچدرپیچِ خیال،
میرقصد.
وَتَن،
خانهایست با پنجرههای باز،
که سیمرغش
در حلقهی زمان
هر روز
بازمیآید.
میترسم
شعر
- این سدّ باشکوه -
در برابرِ حجمِ حروفِ احساس
تن به شکست دهد
میترسم ترکهای قلبم
یک روز
کار دستِ من دهند...
از دست و پا جمعکردنِ چشمها
از اسمش
از زندگیِ چندشآور
دیگر سیر است سوسک
حالا که از دستِ حادثه
به پشت افتاده
دست و پا نمیزند
دست و پا نمیزند جای آسمان و زمین را
عوض کند
صبر کردیم و نشان پیری از ره آمده
داغ دل بر سر زده! گشتیم اندر میکده
چاره ای دیگر نمانده! اندکی خوش بگذرد!
تا که شاید روز خوش از در بیاید سرزده!.....
می دانی؟!
از روزی که نگاهت را بردی؛
دیگر هیچ آینه ای
حتی برای لحظه ای
زیبایی ام را باور نکرد!
من میان سکوت این خانه
حس خوبی به بودنت دارم...
از چشم تو آغاز شد ماجرا
افسانه شد این قصه آشنا
نذر کردم که چون آیی،
باغِ جهانِ را پُر کنم
از نرگسهایِ دل فریب ..!
چون که از آواره گی مقصود جز آشوب نیست
حال ما افسرده تر ، از حال آن محبوب نیست!
رفت شادی های ما بر باد و در کنج قفس
بلبلی شوریده را آواز هم مضروب نیست
گفت لیلی حرف دل ، مجنون به راهش جان نهاد
حیف شد در عصر...
مست
دائم الخمر مست هستم تا سپیده نیمه شبها
فارغ از ای کاش و اما غافل از امروز و فردا
دائم الخمر مست هستم در رهی بن بست مستم
بی محابا بی سرانجام خوش به این اوقات زیبا
دائم الخمر مست هستم توبه کردم هی شکستم
بگذر از این لات...
دائم الخمر مست هستم تا سپیده نیمه شبها
فارغ از ای کاش و اما غافل از امروز و فردا
دائم الخمر مست هستم در رهی بن بست مستم
بی محابا بی سرانجام خوش به این اوقات زیبا
دائم الخمر مست هستم توبه کردم هی شکستم
بگذر از این لات محزون...
عشق است فقط همدم و همراز مرا
کوکِ دل و جــان، قافـیه پـرداز مرا
آنگه که رسد عطرِ خـوشت بر جانم
شیـــدا صــفتــی بیـنـی و طنّاز مرا
مرا دعوت کن به پرسهای عاشقانه
در کوچههای بیقراری
کمی مرا قدم بزن...
که در اوج احساس پروانهای خود
گرمی دستان تو را میطلبم.
تو مرا شمع وجودی
همراه دلم باش
که سخت مبتلای تو اَم
زندگی بدون تویعنی عذاب یک دل دیوونه احوال خراب باش وحال قلب من روخوب کن سازناکوک دلم روکوک کن
از همان روزی که قابیل سنگ بر هابیل زد
جنگ شد کار بشر در جنگها شمشیر زد
بمب و تیر و اسلحله آمد پدید از دست او
یک طرف بمبی زد و آن دیگری با تیر زد!...
یار گر مثل قناری این سَر و آن سَر رَوَد
عاقبت در پنجه های یک عقابی میرَوَد
یار باید یار باشد تک پر و عشقش یکی
نه همان یاری که هر جا سوی عشقی میدَوَد!.....