متن زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زیبا
تصویر سراب تو
چقدر زیباست
وقتی میان
این همه نبودن های دلگیر
پیوسته مقابل چشم هایم
می نشینی
تا شعرهای سرشار از بوسه ام را
کنار لب هایت
ردیف کنم
تویی شعر و تویـی تنها سـرودم
گره خورده به نامـت تار و پودم
بیا ای عــشـــق ای زیـبا تر از گل
نشستی تا ابد خوش در وجودم
فراوان دوستت دارم
اما عشق بی حد و مرز تو
آنقدر زیباست
که دوست داشتنت کافی نیست
دوست داشتن تو
جان می خواهد
بیا بمان که می خواهم
مشتاقانه برایت بمیرم
وقتی که من زشت باشم ، حتی اگر تمام آینه های جهان را تکه تکه کنم ، زیبا نخواهم شد .
با جامِ سرخابِ صفا، از هر گلی زیباترم
زیبای خفته، گشتهام، در لابلای بسترم
بنشستهام در گوشهای، محوِ سرورِ شورِ خویش
بنمودهام با دستِ دل، رختِ وفا را، در برم
دلِ تشنهام را،
به دریا رسان!
به رویای آبیِ زیبا رسان!
روزی یک نفر آمد شَود از آن من
قدِّ رعنایی داشت آن دلبرِ زیبای من
میگذشتم از خیابان غرق در افکار او
ناگهان دیدم خودش را، چه زیبا بود او
در همان لحظه دلم را، به یک نیمه نگاهی باختم
با همان رنگ سفید پیرهنت دل را ربودی، یافتم!
روز...
چون طرف یک دختر است اینگونه توصیفش کنم:
قلبِ او مانند گلبرگهای شبنم نازک است
از ثمر آن موی تو،یک مخمل نرمینه است
یک نگاهت ارزشِ صد باره دیدن میدهد
خنده ات جان گیردُ جانی دوباره میدهد
اگه حال دلت خوبه
بدون حال منم خوبه
یه حسّ نابِ زیبایی
رو قلبم مشت میکوبه
بمون با من؛ که هر روز این
صدای تاپ تاپِ قلبم
برات آهنگِ دل داره
برات دل میزنه، هر دم
دوست دارم شبیه تو باشم
تو خوبی
همچو ارغوان زیبا
همچو اقیانوس عمیق
ُهمچو رودِ روان
دوست دارم ارغوانی باشم که بر روی اقیانوس رها
شده و بسوی ابدیت روان است
من و تو
نگار از ساحل احساس، رد شد؛
چه زیبا خوب بودن را، بلد شد!
نگاهم، چون که بر چشمانش افتاد،
همه حسّم به او، افزون زِ حد شد...
ماه ترین ماه زمین آمده ست
گوهری از عرش برین آمده ست
آیتی از لطف خدا ، مجتبی
سوره ی صبر و نبأ و والضحا
شاه شده بر همه عالم، حسن
نادعلیاً علیاً یا حسن!
شاخه طوبا ثمری داده است
یاس نبی گل پسری زاده است
آمده منظومه ی مولا...
❉᭄͜͡مثل ماـہ باشیـב زیبا و בست نیا؋ـتنے …❉᭄͜͡
گُلسَرَت
چنان عطررُباست
که آنثیا
گلهای دامنش را
پرپر کرده
شهد شیرین لبت باشد نباشد جای غم
چای تلخ غم کنارت می شود شیرین چرا؟
آنقدر شیرین زبانی در زبانم ذکر توست
تا دهانم وا شود می آورد اسم تو را
بهترین خلق جهانی نقص و عیبی در تو نیست
شکر می گویم شدی سهم دلم جانان ما
شاکرم من...
آنقدَر بالا پریدم تا زمین یک نقطه شد
دیدم از بالا که دنیایم همین یک نقطه شد
ای که از پرواز مرغان هوایی دم زدی
سهم من از زندگانی را ببین، یک نقطه شد
بهزادغدیری
به جانِ هر لباس
ظلم است
این همه مانکنی که
از کار برکنار می کنی
زیبایی هم حدی دارد!
«آرمان پرناک»