جمعه , ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
در این دنیا،سخت ترین خار ها، گلو زیباترین گل ها، خار دارند.هیچگاه خار را فراموش نکن و هیچگاه گل را از یاد مبر....
چقدر زیبا می شوموقتی تو روبه رویم نشسته ایو من در آینهٔ چشم هایت خیره ام.غزاله غفارزاده...
هر صبحهمراه شعرهایم بر می خیزمپرده ی آسمان قلبم راکنار می زنمو برای چشم هایت سپید دم می کنمزیبای منبدان از لحظه ای کهنگاهمان به هم گره خوردطلوع خورشید رااز یاد برده اممجید رفیع زاد...
معلم جغرافیا هرچه که می خواهد ؛بگذار بگویدکره خاکی تنها دو دریا دارد و بسآن هم دو چشمان تو......
ماهی ها نمی دانند نفس کشیدن زیر آسمان و روی زمینی که دلتنگی چه حسی دارد !نور بهشتی...
تو زیبایی ، چون آرامش حکم فرما پس از طوفان دریا ...نور بهشتی...
قدری از خودت را به من بده!آن وقت من هم دیدنی می شومو تو به تماشایِ من،خواهی نشست...غزاله غفارزاده...
کاش نه هیچ روز و شبی بودنه هیچ تابستون و زمستونینه هیچ چهارراهینه شعرینه آدمیبین و من توفاصله می انداختکاش تو هنوز سر اون خیابونبا چشمون زیباتمنتظرم وای میستادیآرهلعنت به کاش که به جای تو به سمتم آمد.✍مهدیه باریکانی...
گفتی که: چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬چون ماه٬ شبی می کشم از پنجره سر!اندوه٬ که خورشید شدی٬تنگ غروب !افسوس که مهتاب شدی٬وقت سحر! ...
💭من خیلی وقت است عشق را پیدا کرده ام.عشق جایی میان چمدان کهنه مادربزرگ به رنگ یک جفت گوشواره ی فیروزه ای آنهم با اولین پس انداز آقاجان پنهان شده بود .عشق شکلاتی آب شده در جیب آن پیرمردی بود که قند داشت اما حاجیه خانم جان خودش را قسم داده بود ...من خیلی وقت است پیدایش کرده ام اولین بار در دست خانم جانم دیدمش آنهم وقتی پدربزرگ تنها با یک زیرپوش آبی رفته بود سری به ناودان ها بزند و علت چکه کردن سقف را جویا شود، او دو کتلت داغ را به همرا...
من نیست ترین هست جهانم...
صدای دلشوره آور سوت قطار صدای نفس های تند یک جامانده...و آسمانی که دست تکان می داد برای دلبرکی زیبا چشم ، که با قطار می رفتو چه غم انگیز می گریست آن ابر کوچک برای عاشقی که تنها یک دقیقه دیر رسیده بود....بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
به هر کس رسیدم گفت عطر نوبرانه ات از کجاست؟باد بهارم پرسید کدام عطاری آن را می تواند بفروشد؟راستش آهو هم به فکر فرو رفتتازه دشت نرگس ودرخت نارنج هم از رو رفته اندهیچ کس و هیچ چیز نمی داندبه بهشت چشمانت آلوده شده امولی همان بهتر ناشناخته بمانیتو فقط سهم صبح ها و شبهای خودم هستی....
دیگری از نَظرم گَر برود باڪی نیستتو ڪه معشوقی و محبوبیو منظور مَرو...!^^🍃🚶♀...
شبیه برگریزان پاییزدل من هم میریزد اما با هربار شنیدن صدای مستانه ی تو ....
خیلی ها زندگیشان بی معناست!به نظر نیمه خواب می رسند، حتی وقتی کاری را می کنند که به اعتقادشان مهم است، انگار در خواب و بیداری هستند، به این دلیل است که خواسته اشتباه دارند...برای این که به زندگی خود معنا بدهید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای پیرامونتان بکنید، چیزی خلق کنید که به شما معنا و هدف بدهد... شنبه ها با موری...
در کوچه های یخ زده شهر مادنبال مفهومی به نام عشق نگردعشق واژه زیبایی استو مردم این دیارهر چیز زیبایی را خرابش می کنندزهراغفران...
صدایم کن صدایت زیباستآریا ابراهیمی...
مرا که متولد کرد؟مادرم...زنهای همسایه..خدای احد و واحد..نه نمی دانم مرا که متولد کرد!تنها وقتی به دنیا آمدم که چشمهای سیاه تو راگیسوان پریشان توراو لبهای خندانت رادیدممن را تو به دنیا آوردی...
به صبر اعتماد کن...عدم قطعیت را با آغوش باز پذیرا باش.. از زیبایی انتظار لذت ببر...وقتی هیچ چیز قطعی نیست، پس همه چیز ممکن است......
گویند اگر می بخوری عرش بلرزدعرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد...
آرام باش ای دل غمگین! از شِکوه بس کن؛ پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛ سرنوشت تو همان است که دیگران دارند. در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیزن باشند....
هیچ چیز در زندگی شیرینتر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من هر وقت فهمیدهام که مورد محبت کسی هستم، مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کردهام ......
عاشق طرز فکر آدم ها نشوید.آدم ها زیبا فکر می کنند و زیبا حرف می زنند اما زیبا زندگی نمی کنند.رومن پولانسکی...
عشق دانشکده تجربه ی انسانهاستگر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است...
اسفندزیبا اما بدون اعتماد به نفسشیرین و دوست داشتنیخونسرد اما تند خوهیچوقت نمیتونه قانع باشهآینده نگر و کم حوصلهعشقش مرموز و پنهان...
گرچه این شهر هراسان شده از بیماریمن پرستارم و عمریست خطر کرده دلم......
به شخصیت خودبیشتر از آبرویتان اهمیت دهید...زیرا شخصیت شما ، جوهر وجود شماو آبرویتان ، تصورات دیگران نسبت به شماست......
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شدماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد...
هیچ درختیبه خاطر پناه دادن به پرنده هابی بار و برگ نشده است...تکیه گاه باشیم ،مهربانی سخت نیست..!...
وقتى از ته دل بخندی، وقتی هر چیزی را به خودت نگیری، وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی، وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی، آن زمان است که واقعا زندگی میکنی ......
هر از گاهی برای آنان که دوستشان داری نشانهای بفرست تا به یادشان آوری که هنوز برایت عزیزند ......
When poverty comes in at the door , love flies out of the window ...وقتی فقر و بدبختی از در وارد میشه ، عشق و دوست داشتن از پنجره پرواز میکنه میره ......
هر کس دنیا را از زاویه دید خود قضاوت میکند، گاهی بهتر است جای خود را برای بهتر دیدن عوض کنید ...هیچوقت در زندگیتان به خاطر احساس ترس عقب ننشینید. همهی ما بارها این جمله را شنیدهایم که : بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست ؟ مثلاً اینکه بمیرید ؟اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست، بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن، از درون بمیرید !...
تنها یک سرنوشت محتوم وجود دارد و آن مرگ است، جز این جبر دیگری نیست !در فاصلهی زمانی میان تولد و مرگ، هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست ...همه چیز را میتوان تغییر داد، میتوان جنگ را متوقف کرد و حتی صلح را حفظ کرد، فقط به این شرط که بخواهی و همیشه بخواهی ......
ما هرکه باشیم، کسی را داریم که برای نفس کشیدنمان لازم است، اگر نداشته باشیم هوا نداریم، خفه میشویم، آنوقت است که انسان میمیرد ...مُردن از نبودن عشق، هولناک است؛ خفقان جان است !...
زیبایی یکی از ملزومات عاشق شدن در ذهن تمام مردان است ، اما زنی که تنها زیباست و از داشتن قدرت درک عاجز است ، به زودی برای مردش تبدیل به یکی از وسایل گوشه وکنار منزل میشود ! عادی و گاهی هم کسالت بار ......
چشمهای تو مهربان بودند ، دهانت مهربان بود و گنجشکها واقعاً میآمدند از گوشهی لبت آب میخوردند !...
دلهره شنبه در دلم است !آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مسالههایی سخت میگوید، از تاجرهای فرشفروش، روغنفروش و پارچهفروش ...هیچ وقت نمیگوید حمالی بوده که فلان مقدار بار برداشت، زن رختشویی بود که روزی چند تشت رخت میشست ...همیشه میگوید تاجری بود که ... روغنفروشی بود که ... آهنفروشی بود که ... اگر از بیچارهها مساله بگوید سادهتر است؛ چون بیچارهها پول و داراییشان کم است و مسالهشان زود حل میشود !ما چه گناهی کردهایم که پول...
خنده، بخیه استبوسه، بخیه استفراموشی، بخیه استمهربانی ، بخیه استآدم بیبخیه متلاشی میشود!آدمزخم است......
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکشزیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکنتصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستیاز نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفریدپرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن...
زندگی زیباست…هر روزت را در لحظه حال زندگی کن، به خاطر کسی که هستی سپاسگزار باش و از جهان پیرامونت قدردانی کن...
چقدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخصی در نظر بگیریم ، چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش داریم !👤 میچ آلبوم📙 سهشنبهها با موری...
وقتی کوچکتر بودم از مادرم پرسیدم : «چطور بفهمم عاشق شدهام؟» جوابش این بود : «به وقتش خودت میفهمی!»پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سوال در ذهنم بود : «واقعا چطوری میفهمم؟» او گفت : «چیز بیشتری نمیشه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی یعنی هنوز عاشق نشدی»...
۸۰ درصد طلاق در میان زندانیانِ جنگی بازگشت داده شده به کشور ؛ این یعنی آنکه ۸۰ درصد از عشقهای بشری تاب پنج سال جدایی را ندارند !...
آدمهای منفی به پیچ و خم جاده فکر میکنند و آدم.های مثبت به زیباییهای طول جاده …بلاخره هر دو ممکنه به مقصد برسند، اما یکی با حسرت و دیگری با لذت ......
موسیقی ادبیاتِ دل است آنجا که سخن خاتمه مییابد ،موسیقی آغاز میشود ......
رابطه آدمها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد ؛ یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است !👤 فریبا وفی📚 رویای تبت...
بارزترین تفاوتِ انسان با حیوان قدرت تفکر است و چه بسیارند کسانی که هنوز حیوان هم نشده اند،چه برسد به انسان !...
تبعید به قطب جنوب یا قلهی مون بلان، آنقدر آدمی را از دیگران دور نمیکند که طرز فکرت با طرز فکر دیگران متفاوت باشد ......