سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
آنقدَر بالا پریدم تا زمین یک نقطه شددیدم از بالا که دنیایم همین یک نقطه شدای که از پرواز مرغان هوایی دم زدیسهم من از زندگانی را ببین، یک نقطه شدبهزادغدیری...
به جانِ هر لباسظلم استاین همه مانکنی کهاز کار برکنار می کنیزیبایی هم حدی دارد!«آرمان پرناک»...
بدون مژهبدون ابروبدون موتو هنوز هم زیباییبهارِ پاییزی«آرمان پرناک»...
من هیچ وقت در زندگی نفهمیده ام که چه می خواهم !!!همیشه قوای متضادی مرا از یکسو به سوی دیگر کشانده و من نتوانسته ام دل و جانم را فدای یک طرف بکنم و طرف دیگر را از خود برانم. بدبختی من همین است. همیشه دودل بوده ام......همیشه با یک پا بطرف سراشیبی و با پای دیگر رو به بلندی رفته ام و در نتیجه وجود من معلق بوده است. بزرگ علوی چشمهایش...
میشه بیای پیشم محوزیباییشم توکه خودعشقی میشه مال من شی...
دره سرسبز آرزوی من استبا برگ های شسته ی درختانآبشاری دارد پراز خوشه های شکوفهگرمای آرامش در خود نهفتهغزل قدیمی...
تو که قبلا کس و کارم نبودیتو کی یارم شدی کی دل ربودیدقیقا با دو چشمانت دلم رابه آسانی چقدر زیبا تو بردی...
در روز جهانی ناشنوایان، هلن کلر را گرامی داریم،که قدرت و استقامت او را به ستاره ای تبدیل کرد،نمونه ای از اینکه چگونه می توان بر ناملایمات غلبه کرد،و زیبایی را در زندگی حتی در تفاوت آن بیابید.اگرچه ناشنوا و نابینا بود، اما یاد گرفت که ارتباط برقرار کند،از طریق لمس و زبان اشاره، دنیای او ترجمه شد،یک الهام واقعی ، میراث او زنده است، همیشه درخشان،در این روز ما مبارزه شجاعانه او را جشن می گیریم.غزل قدیمی هشتم مهر ماه روز جهانی ن...
دره سرسبز در آغوش خورشیداز تاریکی شب های سرد برخاستگیاهان و درختان پر شادیدر غم دل ها آرامش به دوش آوردای دره سرسبز گل و بلبلهمیشه با تو دوستی برقرار استغزل قدیمی...
بزرگترین آرزوهای من در آن دوردستها زیر نور خورشید است.ممکن است هیچ وقت به آن آرزوها نرسم اما می توانم به بالا نگاه کنم و زیبایی آنها را ببینم، آنها را باور کنم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم.لوییزا می الکات...
شورِ رویای این زنِ تنها/ کاش چونان شقایقی زیبا/سرخ می ماند و با تبی گیرا/ می سرود از، دلی که مردادی ست/زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
مثل یک رویا زیبایی ، حتی اگر محقق نشویمثل زیبا ترین آسمان شب ، حتی اگر دور از من و حوالیم باشی مثل باران در دل تابستانمثل لبخند کشاورز بعد از اتمام کارش به وقت به ظهرمثل تشویق ایستاده ی حضارمثل سلام مثل همه ی آن هایی که از دور هم زیبایند ؛مثل ماهمی گویند هر آنچه زیباست دشوار است اما من این دشواری را هم دوست دارم....
تو مثل روز روشنیهمان قدر روشن که ماههمان قدر پر نور که خورشیدو همان قدر ، زیبا ...رعنا ابراهیمی فرد...
در این دنیا،سخت ترین خار ها، گلو زیباترین گل ها، خار دارند.هیچگاه خار را فراموش نکن و هیچگاه گل را از یاد مبر....
چقدر زیبا می شوموقتی تو روبه رویم نشسته ایو من در آینهٔ چشم هایت خیره ام.غزاله غفارزاده...
هر صبحهمراه شعرهایم بر می خیزمپرده ی آسمان قلبم راکنار می زنمو برای چشم هایت سپید دم می کنمزیبای منبدان از لحظه ای کهنگاهمان به هم گره خوردطلوع خورشید رااز یاد برده اممجید رفیع زاد...
معلم جغرافیا هرچه که می خواهد ؛بگذار بگویدکره خاکی تنها دو دریا دارد و بسآن هم دو چشمان تو......
ماهی ها نمی دانند نفس کشیدن زیر آسمان و روی زمینی که دلتنگی چه حسی دارد !نور بهشتی...
تو زیبایی ، چون آرامش حکم فرما پس از طوفان دریا ...نور بهشتی...
قدری از خودت را به من بده!آن وقت من هم دیدنی می شومو تو به تماشایِ من،خواهی نشست...غزاله غفارزاده...
کاش نه هیچ روز و شبی بودنه هیچ تابستون و زمستونینه هیچ چهارراهینه شعرینه آدمیبین و من توفاصله می انداختکاش تو هنوز سر اون خیابونبا چشمون زیباتمنتظرم وای میستادیآرهلعنت به کاش که به جای تو به سمتم آمد.✍مهدیه باریکانی...
گفتی که: چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬چون ماه٬ شبی می کشم از پنجره سر!اندوه٬ که خورشید شدی٬تنگ غروب !افسوس که مهتاب شدی٬وقت سحر! ...
💭من خیلی وقت است عشق را پیدا کرده ام.عشق جایی میان چمدان کهنه مادربزرگ به رنگ یک جفت گوشواره ی فیروزه ای آنهم با اولین پس انداز آقاجان پنهان شده بود .عشق شکلاتی آب شده در جیب آن پیرمردی بود که قند داشت اما حاجیه خانم جان خودش را قسم داده بود ...من خیلی وقت است پیدایش کرده ام اولین بار در دست خانم جانم دیدمش آنهم وقتی پدربزرگ تنها با یک زیرپوش آبی رفته بود سری به ناودان ها بزند و علت چکه کردن سقف را جویا شود، او دو کتلت داغ را به همرا...
من نیست ترین هست جهانم...
صدای دلشوره آور سوت قطار صدای نفس های تند یک جامانده...و آسمانی که دست تکان می داد برای دلبرکی زیبا چشم ، که با قطار می رفتو چه غم انگیز می گریست آن ابر کوچک برای عاشقی که تنها یک دقیقه دیر رسیده بود....بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
به هر کس رسیدم گفت عطر نوبرانه ات از کجاست؟باد بهارم پرسید کدام عطاری آن را می تواند بفروشد؟راستش آهو هم به فکر فرو رفتتازه دشت نرگس ودرخت نارنج هم از رو رفته اندهیچ کس و هیچ چیز نمی داندبه بهشت چشمانت آلوده شده امولی همان بهتر ناشناخته بمانیتو فقط سهم صبح ها و شبهای خودم هستی....
دیگری از نَظرم گَر برود باڪی نیستتو ڪه معشوقی و محبوبیو منظور مَرو...!^^🍃🚶♀...
شبیه برگریزان پاییزدل من هم میریزد اما با هربار شنیدن صدای مستانه ی تو ....
خیلی ها زندگیشان بی معناست!به نظر نیمه خواب می رسند، حتی وقتی کاری را می کنند که به اعتقادشان مهم است، انگار در خواب و بیداری هستند، به این دلیل است که خواسته اشتباه دارند...برای این که به زندگی خود معنا بدهید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای پیرامونتان بکنید، چیزی خلق کنید که به شما معنا و هدف بدهد... شنبه ها با موری...
در کوچه های یخ زده شهر مادنبال مفهومی به نام عشق نگردعشق واژه زیبایی استو مردم این دیارهر چیز زیبایی را خرابش می کنندزهراغفران...
صدایم کن صدایت زیباستآریا ابراهیمی...
مرا که متولد کرد؟مادرم...زنهای همسایه..خدای احد و واحد..نه نمی دانم مرا که متولد کرد!تنها وقتی به دنیا آمدم که چشمهای سیاه تو راگیسوان پریشان توراو لبهای خندانت رادیدممن را تو به دنیا آوردی...
به صبر اعتماد کن...عدم قطعیت را با آغوش باز پذیرا باش.. از زیبایی انتظار لذت ببر...وقتی هیچ چیز قطعی نیست، پس همه چیز ممکن است......
گویند اگر می بخوری عرش بلرزدعرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد...
آرام باش ای دل غمگین! از شِکوه بس کن؛ پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛ سرنوشت تو همان است که دیگران دارند. در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیزن باشند....
هیچ چیز در زندگی شیرینتر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من هر وقت فهمیدهام که مورد محبت کسی هستم، مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کردهام ......
عاشق طرز فکر آدم ها نشوید.آدم ها زیبا فکر می کنند و زیبا حرف می زنند اما زیبا زندگی نمی کنند.رومن پولانسکی...
عشق دانشکده تجربه ی انسانهاستگر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است...
اسفندزیبا اما بدون اعتماد به نفسشیرین و دوست داشتنیخونسرد اما تند خوهیچوقت نمیتونه قانع باشهآینده نگر و کم حوصلهعشقش مرموز و پنهان...
گرچه این شهر هراسان شده از بیماریمن پرستارم و عمریست خطر کرده دلم......
به شخصیت خودبیشتر از آبرویتان اهمیت دهید...زیرا شخصیت شما ، جوهر وجود شماو آبرویتان ، تصورات دیگران نسبت به شماست......
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شدماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد...
هیچ درختیبه خاطر پناه دادن به پرنده هابی بار و برگ نشده است...تکیه گاه باشیم ،مهربانی سخت نیست..!...
وقتى از ته دل بخندی، وقتی هر چیزی را به خودت نگیری، وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی، وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی، آن زمان است که واقعا زندگی میکنی ......
هر از گاهی برای آنان که دوستشان داری نشانهای بفرست تا به یادشان آوری که هنوز برایت عزیزند ......
When poverty comes in at the door , love flies out of the window ...وقتی فقر و بدبختی از در وارد میشه ، عشق و دوست داشتن از پنجره پرواز میکنه میره ......
هر کس دنیا را از زاویه دید خود قضاوت میکند، گاهی بهتر است جای خود را برای بهتر دیدن عوض کنید ...هیچوقت در زندگیتان به خاطر احساس ترس عقب ننشینید. همهی ما بارها این جمله را شنیدهایم که : بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست ؟ مثلاً اینکه بمیرید ؟اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست، بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن، از درون بمیرید !...
تنها یک سرنوشت محتوم وجود دارد و آن مرگ است، جز این جبر دیگری نیست !در فاصلهی زمانی میان تولد و مرگ، هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست ...همه چیز را میتوان تغییر داد، میتوان جنگ را متوقف کرد و حتی صلح را حفظ کرد، فقط به این شرط که بخواهی و همیشه بخواهی ......
ما هرکه باشیم، کسی را داریم که برای نفس کشیدنمان لازم است، اگر نداشته باشیم هوا نداریم، خفه میشویم، آنوقت است که انسان میمیرد ...مُردن از نبودن عشق، هولناک است؛ خفقان جان است !...
زیبایی یکی از ملزومات عاشق شدن در ذهن تمام مردان است ، اما زنی که تنها زیباست و از داشتن قدرت درک عاجز است ، به زودی برای مردش تبدیل به یکی از وسایل گوشه وکنار منزل میشود ! عادی و گاهی هم کسالت بار ......