پیامک عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پیامک عاشقانه
من میان سکوت این خانه
حس خوبی به بودنت دارم...
دلبر جانم ،
عید قربان آمد ، عیدی که قصهی عشق و ایثار را در دلش نهفته دارد. اما برای من، این عید فقط یک معنا دارد :
" بودنِ تو ".
در میان همهی آنهایی که چیزی را قربانی کردند، من دل
را به نامت زدم و قربانیات شدم......
زندگی بدون تویعنی عذاب یک دل دیوونه احوال خراب باش وحال قلب من روخوب کن سازناکوک دلم روکوک کن
تو را
تا مرزِ رویا
میخواهم هنوز
باور ندارد که جان من است ...
نمیفهمد که هر تپش قلبم به نام اوست، که هر نفسی که میکشم، بوی بودنش را دارد. نمیداند که بیصدا در من ریشه دوانده، بیآنکه بخواهد، شده است تمام من !
تمام روز، در هر لحظه، هر نگاه، هر فکر ...
فکر و...
آقا پسر، تو داروخونهی غمهای منی ...
هر وقت دلم درد میگیره، فقط لبخند تو نسخهی نجاتمه. تو همون هیوسینی که دردهای بیدلیل دلمو آروم میکنه، همون آموکسیسیلینی که عفونتِ نبودنت رو از تنم بیرون میکشه.
وقتی بیتاب میشم، تو مثل یه دوز دیازپامی، آرومم میکنی. وقتی دنیا سم میریزه...
ندیدی مرا چشم بستی و رفتی
نپرسیدی از قلب من کی شکستی
فقط رفتی و بغضِ شب ماند و یادت
ندانی که قلبم چه زیبا شکستی
❤️✨
@bzahakimi
هوای با تو بودن،
نفس، نفس،
محبّت را،
در سکوتِ سینهام،
فریاد دارد؛
هوای من باش!
✨💖@bzahakimi 💥
هوای با تو بودن،
تپش، تپش،
عشق را،
در رگ، رگِ قلبم،
منعکس میسازد؛
هوای من باش!
✨🌺
پرزدم،
با بالِ سینه،
در هوای عاشقی؛
چون کبوتر گشت،
احساساز:
سرورِ عاطفه...
تو شدی محرم قلبم ...
صبح که چشمامو باز میکنم ، قبل از هر چیزی، یاد تو میافتم. تو شدی دلیل لبخندای بیدلیل من، همون حس قشنگی که هر روز باهاش از خواب بیدار میشم.
صدای نفسات تو ذهنم تکرار میشه، انگار هنوز کنارمی.
بدون که دلم هر صبح با...
اونجایی که شایع میگه:
" آب و نون چیه ؟! قدِ هوا لَنگِتم و... "
من دقیقاً همونجام. همون جایی که نیاز نیست چیزی داشته باشم، فقط کافیه تو باشی.
هوا که بدون تو خفهست، آسمون بیتو سقف نداره.
دلم قانع شده که خوشبختی، شکل دستای توئه وقتی تو دستامه....
یکبار هم خطابم کرد همدمِ همیشگیم …
و چقدر این جمله بوی آرامش میداد، بوی ماندن، بوی اطمینان. همدمت بودن، یعنی توی لحظههای سخت، کنار تو بودن نه از روی اجبار، از روی عشق. یعنی گوش دادن به حرفهات، حتی وقتی هیچکس حوصلهی شنیدن نداره.
یعنی خندیدن به خندههات، گریه...
دل به تکرارِ تپش، دل دل کند، با تارِ عشق؛
همنوای دل شود، گیتار و تارِ لحظهها!
تو شدی یک قسمت از شعر های من
نه فقط در شعر ،حتی تو شدی بخشی ز من
آنکه همیشه از من و از عشق میسرود
این بار پشت جمله اش اما گذاشته..!!!
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
پلکی زدم، دیدم تویی بودونبودم
باران زد و عطر تو را پیچاند در شهر
فهمید باران، عاشق بوی تو بودم
از خاکها سربرکشیدم، غنچه کردم
شعر قشنگ نوبهاری را سرودم
بیبادبانم، در مسیر صخرههایم
تو ناخدایی کن به دریای وجودم
نام تو شد...
صدایم کن:
با بازتابِ صداقت؛
تا من از حجمِ صدایت،
در وجدی شورانگیز؛
به شوقِ ناپایانِ پرواز؛
با پرِ نیاز،
پرکشم؛
آیم به سویت؛
شوم میهمانِ کویت!
در سر مرا امشب تب آن عشق سوزان است
"آغوش خود را باز کن فصل زمستان است"
بگذار تا وارد شوم در خانه قلبت
وقتی هوایم بی حضورت سخت بوران است
ما مثل یک روحیم اما در یکی پیکر
با تو تمام فصلهای من بهاران است
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت