متن مادر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مادر
میتراود اشک شوق از چشم بیتاب قلم
هر زمان با نام مادر میخورد شعرم رقم
واژههایم سجده میکردند پیش پای تو
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
با صدایت خشت خشتم را بساز! آباد کن
لحظه هایی که خراب و خستهام چون ارگ بم
من در آغوش تو...
تا که با نام تو مادر می خورد شعرم رقم
می تراود چشمه های ذوق از چشم قلم
تا به نام نامی ات آغاز،کردم شعر را
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
من در آغوش تو فهمیدم زبان عشق را
در دهانم واژه ها گل میکند هر بازدم...
نور چشمانم از رخ پر نور توست ماבر
اغوشت ماـבر ،בرمان زخم هایم است
سـ؋ـت בر آغوشم بگیر ،زخم هایم مے سوزـב..
زمانے בرב را با جاט و בل حس کرבم
کـہ پسربچـہ ے ؋ـقیرے با تمام بے کسے و تنهایے رو بـہ سنگ مزار ماבرش نشستـہ بوבبا بغض و چشماט گریوט با پرسے از غذا مے گـ؋ـت
ماماט نگراט من نباش בارم کباب و برنج مے خورم
ماماט تو رو خـבا...
هرگاه ماבرم مے خنـבב غنچـہ ها ی باغچمون شکوفا می شوند
گّرّ پّاّבّشّاّـّہّ عّاّلّمّےّ
اّخّرّ گّـّבّاّےّ בّعّاّےّ مّاّבّرّیّ
مادرم میلادت مبارک
بنای خانواده، میشود محکم زِ مادر
از این کارِ قَویاش، میدرخشد؛ مثلِ اختر
دلِ مادر، سرای مهرورزیهای ناب است
انارِ قلبش از: نارِ وفا، در،التهاب است
صفای سینهاش سرشار، با خوبیِ بسیار
وَ تکخالِ دلش، با بوسههای مهر، تبدار
این غزل تا میخورد با نام زیبایت رقم
میتراود چشمه های اشک از چشم قلم
در میان دفترم وقتی نوشتم نام تو
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
گفت:عاشقی بلدی؟گفتم : تا عشق چه باشد
گفت :عشق همان که خاطرش عزیزتر از جان توست...!!!گفتم :من مادری عاشقم
༺ گرماے خانـہ از عشق ماבر شعلـہ ور مے شوב
¸„.-•~¹°”ˆ˜¨ وفا و ـ؋ــבاکارے ماבر را بایـב روے تابلو با آب طلا نوشت و قاب کرב..
و مهربانی و عشق مادر را با خوט בل و با تمام وجود بایدستایش کرב،دوست داشتن به تنهایی کافی نیست رو به مادر باید سجده کرد.
تو آفتاب محبت بیکرانهای
مهری که بیدریغ، به دلها نشانهای
چون شانهای که غصهی مویم ربوده ای
چون سایهای که بر سر من بیبهانهای
در چشمهای خستهی تو خواب گم شدهست
اما هنوز روشن و گرمِ ترانهای
دستت پناهگاه من از بادهای تلخ
آغوش تو امید منِ کودکانهای
وقتی که...
زن، ریشهی زمین، آواز آسمان
زن، تنها یک واژه نیست…
نام دیگر زندگیست، جاری در نبض جهان، در تپش قلب تاریخ.
زمین، بی او بیحاصل است، آسمان بی او بیستاره.
زن، نغمهایست که لالاییهایش خواب را به جان جهان میبخشد،
و فریادش دیوارهای خاموشی را فرو میریزد.
او، در میان...
جان ب جانمم کنند ،جانم تویی مادر جان
༺ با و؋ـا زیاב בیـבم
اما هیچ کس ماבر نبوב
ماבرم عاشقانـہ هایم براے توست
سرت را بر روے شانـہ هایم بگذار בستاט پینـہ بستـہ ات را بر בستانم بـבـہ
نـ؋ـس هاے گرمت را پخش صورتم …
غمت را پنهاט مکن
ـבرבت را ب جانم ببخش..
قصـہ ای بخوانم گوش کن
شایـב من هم بتوانم انـבکے مثل تو
ماבرے کنم...
دلت را بهاری کن دخترم
اسفند با دسته گلی ، زیبا پیشوازمان آمده است
باران پاییزی غم ها را شسته است
برف زمستانی دلها را سفید کرده است
بهار آمده است بخند مادر
دلت سبز شده و لپت قرمزست
بخند مادر ،بوی عطر غنچه ها پیچیده است..
غم رفته و...
هنوزم وقتِ دلتنگی
تو هستی جونپناهِ من
دلیلِ روشنِ شبهام
تو هستی نورِ ماهِ من
پریشونم پریشونم
که موجِ غم به چشمامه
نوازش کن منو مادر
که دستای تو دریامه