مژده مژده گل به چمن آمد

بلبل با گل خوش به سخن آمد بهمن و دی با همه آن سردی و غم طی شد

مرغ چمن مژده دهد وقت گل و می شد

غم نخورم زان که به سر دور غم دی شد از نو دمیده لاله ی صحرایی

بلبل در سر نغمه ی شیدایی در دل من شد بیدار آرزوی خفته

داد خود از من خواهد این دل آشفته مژده مژده گل به چمن آمد

بلبل با گل خوش به سخن آمد

منم ای گل بلبل تو از چه حیای سوی گلستان یکبار دگر

تو صفای این چمنی بازا به سویم چون منه شیدا دل داری اگر جای تو اکنون خالی مانده در این گلشن

خشکه بیای تا از گل ببرید جانب من بگذر ای تازه بهار من چمن این دارم سپری تو مبر در بی خبری

تو مبر در بی خبری شود این دوران سپری مژده مژده گل به چمن آمد

بلبل با گل خوش به سخن آمد مژده مژده گل به چمن آمد

بلبل با گل خوش به سخن آمد



Mohammad Rezazadeh Mozhdeye Bahar Lyric

ZibaMatn.IR