من پریشان شده ی موی پریشانه توام کفر اگر نیست بگویم که مسلمان توام
من گرفتار تو و مویه سیاه تو شدم منه سرکش به خدا رامو به راه تو شدم وای من هر نفست معجزه ای تازه کنم عشق آمد که مرا با تو هم اندازه کند من که شده ام , به , که تو دریا داری بی سبب نیست که در ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای چشم حسودانت کور آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری
آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری
لحن زیبای تو و چشم سیاهت ای وای دلربایی و دل آرا و نگاهت ای وای
لحن زیبای تو و چشم سیاهت ای وای دلربایی و دل آرا و نگاهت ای وای من که شده ام , به , که تو دریا داری بی سبب نیست که در ساحل من جا داری
ماه کامل شده ای چشم حسودانت کور آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری