سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی دل بریدنهات حکمت داشت دلبر داشتی
از دله من تا لب تو راه چندانی نبود من که شعر تازه میگفتم تو از برداشتی دلبر داشتی دل برداشتی حیف از آن حرفی که من یک عمر در دل داشتم آه از آن اندیشه هایی که تو در سر داشتی
خاطراتم را چه خواهی کرد گیرم باد برد بیت هایی را که از من کنج دفتر داشتی
قلبه من چون سکه های از رواج افتاده بود آنچه در پیراهن من بود باور داشتی
دشتی از آهو در این چشمت به قشلاق آمده جنگلی از برق در آن چشم دیگر داشتی شرح عشقت را من از شور پدر پرورده ام قصد خون خلق را از شیر مادر داشتی حیف از آن حرفی که من یک عمر در دل داشتم آه از آن اندیشه هایی که تو در سر داشتی
خاطراتم را چه خواهی کرد گیرم باد برد بیت هایی را که از من کنج دفتر داشتی