یارا با دله ما کاش ندانی که چه هاا کردی ما را با غمه این عشق سراسیمه رها کردی
بی تو عافیتی در طلب عمر نمیبینم بی تو جان به لبم آمده ای باور شیرینم مستم گرچه به دنباله می از دست تو میگردم دستم گرمیه دستانه تو را میطلبد هر دم
بی تو حاله من چشم به در دوخته آشوبست با تو درد همین عشق پدر سوخته هم خوبست آه م تویی ماه م تویی محبوبه دلخواهم تویی از بین آدمها فقط او را که میخواهم تویی
آه م تویی ماه م تویی محبوبه دلخواهم تویی از بین آدمها فقط او را که میخواهم تویی
دارم چشم تو را می نگرم کار دلم آه است یارم ماهترین ماهترین ماهترین ماه است
بی تو زندگی ام خاطره ی یک دم کوتاه است بی تو خانه ی من خانه نگو کلبه ی ارواح است رویت داده مرا باده به اندازه ی ویرانی مویت شعر بلندیست به مضمونه پریشانی
حافظ وصف تو گفته ست که اینگونه خرامی سعدی از تو سروده ست که سر حلقه ی خوبانی آه م تویی ماه م تویی محبوبه دلخواهم تویی از بین آدمها فقط او را که میخواهم تویی
آه م تویی ماه م تویی محبوبه دلخواهم تویی از بین آدمها فقط او را که میخواهم تویی