بر تن مکن این را چون عشق در جانه تو نیست این حجره داران را مبین این جامه دکان تو نیست
از هر چه تزویرت کند این جامه یعنی دور شو حتی سلیمانی اگر این جامه یعنی مور شو این بر تن میکنی تا عشق را لایق شوی در آسمان حل میشوی تا در زمین عاشق شوی
این بر این حکم نیست که تو خدای مردمی
پوشیده ای ثابت کنی که خاک پای مردمی , که خاک پای مردمی
تو هر دروغت قحطی ست وقتی که باور میشود
واعظ به کفر افتاد اگر یک شهر کافر میشود , یک شهر کافر میشود عاشق زلیخا ماندنست چون قید دنیا را زده تقصیر یوسف نیست که دلبر به دنیا آمده بر تن مکن این را چون عشق در جانه تو نیست این حجره داران را مبین این جامه دکان تو نیست
از هر چه تزویرت کند این جامه یعنی دور شو حتی سلیمانی اگر این جامه یعنی مور شو