غروبا سرد پاییزه عبورت ترک یک دنیاست به دستای تو محتاجم نبودت مرگ یک رویاست
چقد اشکامو پاک کردم تو تاریکی نبینی تو من همینم که میبینی تو با من مهربونی کن تمومه وابستگیهام به عشقت ترک عادت شد تو رو خواستن برای من شروع یک عبادت شد
دوباره خاطرات تو با فکرم رو به رو میشه تمومه سهم من از تو همینه
مگه میشه ازم دور شی بری گرم یه آغوشی که دستامو تو دستای تو دیده تمومه شهر تاریکه چشام ابریه باریده عجب روزی چقد حالم غم انگیزه
بگو خوابم تو بیدار کن منو از این تنهایی بگو این رویای پاییزه رویای پاییزه