متن آهنگ تنها مرا رها کن پرواز همای

رو سر بنه به بالین ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییمو موجه سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن , کاین درد را دوا کن

متن کامل غزل شماره ۲۰۳۹ دیوان شمس مولوی رو سر بنه به بالین ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد از برق این زمرد هی دفع اژدها کن

بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن



Parvaz Homay Tanha Mara Raha Kon Lyric

ZibaMatn.IR

دانلود متن آهنگ تنها مرا رها کن پرواز همای

شعر آهنگ تنها مرا رها کن پرواز همای

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 1 رای

متن ترانه تنها مرا رها کن پرواز همای

این متن آهنگ را با دوستان خود به اشتراک بگزارید