ماتو پریشونم کنی که چی بشه نه بالله پریشونت نبودم من حیرونت نبودم تازه داشتم میفهمیدم که فهم من چقدر کمه اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه انجیر میخواد دنیا بیاد آهنو فسفرش کمه چشمای من آهن انجیر شدن حلقه ای از حلقه ی زنجیر شدن زنجیرتو بنازم چشم منو انجیرتو بنازم