دوباره گریه کردم واسه یه خیلی بده که عشقت ندونه در چه حالی
دوباره خاطراتش مثله یه سایه رد شد از لحظه ای که خوب بود تا لحظه ای که بد شد باورش سخته چقدر بی تو قدم زدن تو بارون تو چی میدونی ازم چی مونده جز این دله داغون
تو چی میدونی فقط روی لبام خنده رو دیدی گریه هام سهم شبو قدم زدن تو این خیابون
اگه منو نمیخواست واسه چی ادعا کرد چرا به روی من بست آغوشی رو که وا کرد
علاقه ای که میگفت خلاف باورش بود فکر جدایی از من همیشه تو سرش بود باورش سخته چقدر بی تو قدم زدن تو بارون تو چی میدونی ازم چی مونده جز این دله داغون
تو چی میدونی فقط روی لبام خنده رو دیدی گریه هام سهم شبو قدم زدن تو این خیابون